عبور پانصد و سوم
عبور پانصد و سوم
بنام ...
صبر ازمن میرفت
قصه ازمن می بارید
وحرف هایم
قاصدک میشد
در هیاهوی ِباد
برگ ِسرگردانی میشدم
سُرخورده از درخت
بی بدرقه ی اشک
بی دستی تکان
به دیدار ِمجدد
ماسوره های یاد
یک به یک
رج میبافتند
از بن ِتنهایی ژرف
و آنچه نقش همیشه بود
سرخی خون ِشقایق بود ..
نیلوفرثانی
20 خرداد96
بنام ...
صبر ازمن میرفت
قصه ازمن می بارید
وحرف هایم
قاصدک میشد
در هیاهوی ِباد
برگ ِسرگردانی میشدم
سُرخورده از درخت
بی بدرقه ی اشک
بی دستی تکان
به دیدار ِمجدد
ماسوره های یاد
یک به یک
رج میبافتند
از بن ِتنهایی ژرف
و آنچه نقش همیشه بود
سرخی خون ِشقایق بود ..
نیلوفرثانی
20 خرداد96
- ۲۲۰
- ۳۰ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط