سر تا پایم را خلاصه کنند

سر تا پایم را خلاصه کنند
می شوم "مشتی خاک"
که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه
یا "سنگی" در دامان یک کوه
یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس
شاید "خاکی" از گلدان‌
یا حتی "غباری" بر پنجره
اما مرا از این میان برگزیدند :
برای" نهایت"
برای" شرافت"
برای" انسانیت"
و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :
" نفس کشیدن "
" دیدن "
" شنیدن "
" فهمیدن "
و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید
من منتخب گشته ام :
برای" قرب "
برای" رجعت "
برای" سعادت "
من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:
به" انتخاب "
به" تغییر "
به" شوریدن "
به" محبت "

وای بر من اگر قدر ندانم…
دیدگاه ها (۹)

copy azad ...ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ...ﺟﻨﮓ ﺷﺪ ...ﻭﯾﺮﺍﻥ ﺷﺪ ...ﭘﺪﺭ ﻣﺮﺩ .....

ﯾﻪ ﺭﻭﺯهاﯾﯽ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﻮﻥ ﻫﺴﺖ،ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺧﺎﺻﯽ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﻪ ...ﻣﺎ ...

تقدیم به بانوان عزیزلایق تو کسی نیست جز آنکسی که:تو را انتخا...

سهم مــن که نیستی ،سهم قصـه های مـن بمان .....!سهم فـکر مــن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط