باد آمد و پیچید نفس های تو در کوه

. . . .
باد آمد و پیچیــد نفس های تــــو در کــــوه

پرشد دل هـــر صخــره از آویشــن و انـدوه

دنیا که مـــرا از تو جــدا کرد، جــدا کـــرد

یک شاخه ی خشک از تن یک جنگل انبوه

هر چند که یک کشته برای تو مهم نیست

ـ با این همه جان باخته، با این همه مجروح ـ

این زن که نفس در نفست داشته یک عمر

نگـــذار که توفان تو غرقش کند ای نــــوح ...
دیدگاه ها (۳)

‌عاشقانه هایم راگذاشته بودم برای آخرین ماه سال ...نمیدانستم ...

.مادربزرگ میگفت:درست میشود و همیشه بعدش نگاه میکرد به آسمان ...

بچه که بودیم این موقع‌ سال، بوی عید میومد، بوی بهار، بوی عود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط