بچه که بودیم ثانیه به ثانیه لحظه ها را زندگی می کردیم

بچه که بودیم ثانیه به ثانیه لحظه ها را زندگی می کردیم،✔
خوشی تنها هدفمان بود،✔
انگار خدا سفت در آغوشمان گرفته بود.✔
تنها زمانی از آغوشش بیرون بودیم و سخت می گذشت که مشق شبمان از دو خط به ده خط می رسید.✔
لذت هایمان را با تغییر فصل ها منطبق می کردیم،✔
بزرگتر که شدیم لحظه ها و ثانیه ها و ساعت ها همانقدر بی ارزش شدن که زندگی کردن،✔
یادمان رفت دست هایمان بلندتر شدند تا آغوشمان بزرگتر باشد!
یادمان رفت آغوش مادر، عطری نایاب دارد که ریه هایمان را تازه می کند،✔
یادمان رفت روزی می رسد که دست هایمان بهانه ی دست های پینه بسته مردی را می گیرند که جوانیش را سختی ها دزدیدند
یادمان رفت خیس شدن زیر باران همان لذت بچگی را دارد،✔
یادمان رفت هیچ چیز و هیچ کس روزهای رفته را برایمان هدیه نمی آورد...✔⚘🍃


لایـک و فالـو فرامـوش نشـه 😉🍃

#خاص #جذاب #زیبا #شیک #لاکچری #عکس_نوشته #استوری #ایده #BEAUTIFUL #فکت #عکس_نوشته_فانتزی
دیدگاه ها (۱)

فقیری سه عدد پرتقال خرید...اولی رو پوست کند خراب بوددومی رو ...

من یک خاله ام وقتی خبر مادر شدن خواهرت را میشنوی روح تازه به...

🌹🍃💎در بيمارستان ها وقت شام و ناهار ، غذاها خيلي متفاوت است ....

تو مدرسه بهش می گفتن مَمَد مارمولک ...دیوار راست رو می رفت ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط