دل من کرده هوس باز ببیند رخ یار

دل من کرده هوس باز ببیند رخ یار
تا که نقشی بکشد ازرخ زیباے نگار

آڹ نگاری که زمانی همه ے جانم بود
همدم و مونس من در همه ایامم بود

آه افسوس به یکباره جدا گشت زمـڹ
بی خبر بار سفر بست برفت اوبی مـڹ

من بماندم قلم وکاغذ و عکسی زنگار
با دوچشمی که شده تر زفراق رخ یار

دوریش سخت اثرکرده ولی بااین حال
روزگارم سپرے شد همه بافکر و خیال

هوسی نیست دگر دردل رنجیده ے مـڹ
رفته از خاطر من خاطره هاے رخ یار
🌲 🌲 🌲 🌲 🌲 🌲 🌲 🌲 🌲 🌲 🌲 🌲 🌲 🌲 🌲 🌲
دیدگاه ها (۱)

می روم ، اما نمی پرسم ز خویشره کجا؟ منزل کجا؟ مقصود چیست؟بوس...

مگر مستی نمی‌دانی که چون زنجیر جنبانیز مجنونان زندانی جهانی ...

‍ عشق یعنی چشم خیس مست اوزیر باران دست تو در دست اوعشق یعنی ...

🌷 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌷 من خراب نگه نرگس شهلای توامبی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط