درمورد مشتری جدیدم

"درمورد مشتری جدیدم"

اون گل اسمرالدو سفارش داده بود و در کنارش گل ژربرا هم اضافه کرد ، تمام شب رو با هم حرف زدیم ، زندگیش به بن بست خورده بوده . اون خیلی ترس داشت ، ترس از زندگی ، ، عشق و دروغ .
دوست دخترش در اثر تصادفی جونشو از دست داده بود
برای سر مزارش‌گل ها رو‌خریده بود , میگفت قبرستان از اینجا خیلی دوره و به طرز عجیبی اونجا پر از گل اسمرالدو بود . به یاد آوردم که من هیچ وقت انقدر زیاد گل نفروختم . کی اونها رو خرید و فروخت؟ ولی این مهم نیست . چیزی که مهمه اینه که او من رو دعوت کرد تا قبر اون دختر رو ببینم.
من جرئت نکردم مخالفت کنم. احتمالا ، این بار خیلی سرم شلوغ میشه: من هدیه ای برای شما آماده می کنم . مغازه ی گل فروشی من داره کم کم باز میشه. اون مرد به من گفت اگر وقت داشته باشه، فردا شب باید سر مزار دختر بره. اما بعد از دریافت تماسی مشکوک ، تقویمش رو چک کرد. ۹ ام آگوست ما به قبر خواهیم رفت. ایا اون روزیه که اون تصادف کرد؟ اون جواب نداد. برای من همچنین اونروز یه روز خاصه. در آخر من تصمیم گرفتم که به مزارش برم. و جواب رو از گل و اون پیدا کنم.

پینوشت: من خیلی ترسو‌ام. امیدوارم که شجاع باشم. بعنوان هدیه‌ای برای شما؟؟؟، منتظرم ‌باشین.
دیدگاه ها (۴)

سوکجین۳ اگوستِ ۲۰۲۲من دری رو باز کردم و وارد اتاق یک کلاس شد...

اماده اید؟

ای انی تو فنز جواب استی رو در رابطه با تصویر داده🫠🦊🍓:🗣: جونگ...

حیف شد ، چون واقعاً خیلی برای ویدیوی Calvin Klein زحمت کشیدم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط