دوست داشتن تو یه بازی از پیش باخته بود
دوست داشتن تو یه بازی از پیش باخته بود
پارت سوم
داشتیم حرف میزدیم که بکهیون زنگ زد (گایز بکهیون و نامجون و جیمین دوست های صمیمی ا.ت هستن) تماس تلفنی
+الو بکهیونااا ¶زهر مار کر شدم +إهم خوب اومم کار داشتی؟!¶اره خونه ای ؟!+براچی ؟!¶میخوام بیام خونتون +چ،چیزه إممم م،من آ،اخه ¶هعیی چیشده لکنت گرفتی؟!+لکنت نه بابا خوبم ب،بیا بیا منتظرم ¶مشکوکی ولی باشه بیست دقیقه دیگه اونجام جیمین:کی بود ا.ت؟!+بک،بکهیون بود نامجون :چه عجب یادی از ما کرد _باز بکهیون دیگه کیه؟!+اونم دوست بچگی مونه یعنی ما سه تا از بچگی با هم بزرگ شدیم(از همون اول با پسر ها بوده دختره ...)جیهوپ:واوو از همون اول هم با پسرا بودی ها +هعی هوپی جیهوپ:باشه بابا
جیمین:خوب چرا لکنت گرفتی +آخه بکهیون نمیدونه من با یونگی قرار میزارم بفهمه بدبختم _چ،چرا؟! نامجون :ولش یکم سخته درکش جیمین:بیاد میفهمی
بیست دقیقه بعد
ویو یونگی
داشتیم حرف میزدیم که یک نفر زنگ در رو زد
ا.ت رفت در رو باز کرد +بکهیوننن بکهیون:خیلی جیغ میزنی ها میدونستی +آره ... رفتیم رو مبل نشستیم که بکهیون گفت:میگم اون پسری که گفتی با تو خر قرار میزاره کدوم بدبختی هست آیگو حتما سرش به دیوار خورده بود که با تو قرار میزارم وایی بدبخت فهمید گیر یه اسکل افتاده چیکار کرد خیلی دلم میخواد اون بدبخت رو ببینم بهش بگم مرد حسابی عاشق چیه این موجود شدی هعیی روزگار _منم بکهیون:کی؟!_همون بدبختی که با ا.ت قرار میزاره منم جیمین:پسر ریدی بدم ریدی بکهیون:آه میدونی شوخی کردم _براچی میترسی بکهیون:ترسس نه بابا حالا ولش بزار خودمو معرفی بیون بکهیون هستم دوست ا.ت _منم مین یونگی هستم همون بدبختی که با ا.ت قرار میزاره بکهیون:بابا حالا من یه چیزی گفتم ههه چرا باور میکنی _اره تو راست میگی +یونگی چی میخوای به من بگی فردا خوب الان بگو _چ،چی نمیشه آ،اخه من ،من الان آماده نیستم ی،یعنی نم،نمیدونم چی بگم +باشه خوب چرا لکنت گرفتی پس فردا همه جمع شید فردا یونگی کار مهم داره _نه،نه +هعیی _باشه
فردا
داشتم حاضر میشدم چون قرار بود یونگی بیا که یکدفعه ...
نظر یادتون نره کیوتاااا!!!
درضمن ممکنه بعدی پارت اخر باشه خوب حمایت کنید که بزارم دیگه حیحح
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#YOONGI#SUGA
پارت سوم
داشتیم حرف میزدیم که بکهیون زنگ زد (گایز بکهیون و نامجون و جیمین دوست های صمیمی ا.ت هستن) تماس تلفنی
+الو بکهیونااا ¶زهر مار کر شدم +إهم خوب اومم کار داشتی؟!¶اره خونه ای ؟!+براچی ؟!¶میخوام بیام خونتون +چ،چیزه إممم م،من آ،اخه ¶هعیی چیشده لکنت گرفتی؟!+لکنت نه بابا خوبم ب،بیا بیا منتظرم ¶مشکوکی ولی باشه بیست دقیقه دیگه اونجام جیمین:کی بود ا.ت؟!+بک،بکهیون بود نامجون :چه عجب یادی از ما کرد _باز بکهیون دیگه کیه؟!+اونم دوست بچگی مونه یعنی ما سه تا از بچگی با هم بزرگ شدیم(از همون اول با پسر ها بوده دختره ...)جیهوپ:واوو از همون اول هم با پسرا بودی ها +هعی هوپی جیهوپ:باشه بابا
جیمین:خوب چرا لکنت گرفتی +آخه بکهیون نمیدونه من با یونگی قرار میزارم بفهمه بدبختم _چ،چرا؟! نامجون :ولش یکم سخته درکش جیمین:بیاد میفهمی
بیست دقیقه بعد
ویو یونگی
داشتیم حرف میزدیم که یک نفر زنگ در رو زد
ا.ت رفت در رو باز کرد +بکهیوننن بکهیون:خیلی جیغ میزنی ها میدونستی +آره ... رفتیم رو مبل نشستیم که بکهیون گفت:میگم اون پسری که گفتی با تو خر قرار میزاره کدوم بدبختی هست آیگو حتما سرش به دیوار خورده بود که با تو قرار میزارم وایی بدبخت فهمید گیر یه اسکل افتاده چیکار کرد خیلی دلم میخواد اون بدبخت رو ببینم بهش بگم مرد حسابی عاشق چیه این موجود شدی هعیی روزگار _منم بکهیون:کی؟!_همون بدبختی که با ا.ت قرار میزاره منم جیمین:پسر ریدی بدم ریدی بکهیون:آه میدونی شوخی کردم _براچی میترسی بکهیون:ترسس نه بابا حالا ولش بزار خودمو معرفی بیون بکهیون هستم دوست ا.ت _منم مین یونگی هستم همون بدبختی که با ا.ت قرار میزاره بکهیون:بابا حالا من یه چیزی گفتم ههه چرا باور میکنی _اره تو راست میگی +یونگی چی میخوای به من بگی فردا خوب الان بگو _چ،چی نمیشه آ،اخه من ،من الان آماده نیستم ی،یعنی نم،نمیدونم چی بگم +باشه خوب چرا لکنت گرفتی پس فردا همه جمع شید فردا یونگی کار مهم داره _نه،نه +هعیی _باشه
فردا
داشتم حاضر میشدم چون قرار بود یونگی بیا که یکدفعه ...
نظر یادتون نره کیوتاااا!!!
درضمن ممکنه بعدی پارت اخر باشه خوب حمایت کنید که بزارم دیگه حیحح
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#YOONGI#SUGA
۱۳.۴k
۰۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.