دلم برای کودکیم تنگ شده است

دلــم برای کودکیـــم تنگ شده است ...!
می خندیدیم بی مهابا ! از ته دل !
آن موقع ها نیز غصه میخوردم , برای همه , یه چیز هایی را می فهمیدم
غم بود اما کم بود !
دلم کودکی می خواهد , می خواهم کل روز را با یک فرفره سرگرم باشم و بخندم .
نه صبر کنید من آن موقع عاشق او نبودم .... پس کودکی را نمی خواهم , زندگی بدون عشق بی معناست .
غم الانم را دوست دارم , اشک های هرشبم را دوست دارم , من به عشق ایمان دارم ...
عشق به هم رسیدن نیست ...
عشق یعنـی او می خندد و من جان می دهمــ برایـــش ...
می دانم با دیگریست , می دانم برای دیگریست , می دانم اضافه ام ...قلبم درد می گیرد امّــا با اینهمــه عشـــق زیباست !
زندگی را بدون عشق او نمی خواهــــم !
آرزوهایـم جلو چشمانـم رژه می رونـد امــّا تنــها برای خوشبختیــش دعا کنیـد !!!


#ف_رحیمی

#عشق
سه شنبه
19.08.1394
06:35
دیدگاه ها (۲)

من دیگــر طاقت ندارمـ ...اندکی تحمل ... پایانم نزدیک ...

خدایا خودت می دانــی جز تو کسی را ندارم تا به درد های دلـــم...

امشــب اصلا حالم خوب نیستــــــ ...هیچی نمی خوام بگــم ...با...

وقتــی عشقت باهات حرف میزنـه ...وقتی رگــ غیرتــش باد کرده و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط