گفتم ای دل ، نروی ؟
گفتم ای دل ، نروی ؟
خار شوی ، زار شوی
بر سر آن دار شوی
بی بر و بی بار شوی
نکند دام نهد ؟
خام شوی ، رام شوی ؟
نپَری جلد شوی ،
بی پر و بال شوی ؟
نکند جام دهد ؟
کام دهد ، از لب خود وام دهد ؟
در برت ساز زند ، رقص کند،
کافر و بی عار شوی ؟
نکند مست شوی ،
فارغ از این هست شوی ؟
بعد آن کور شوی ؟!
کَر شوی ، شاعر و بیمار شوی ؟!
نکُند دل نکَنی ؟
دل بکَند ،
بهر تو دل دل نکند ؟
برود در برِ یار دگری ،
صبح که بیدار شوی ؟!
#بخوان_شعر_سخن_ناب
خار شوی ، زار شوی
بر سر آن دار شوی
بی بر و بی بار شوی
نکند دام نهد ؟
خام شوی ، رام شوی ؟
نپَری جلد شوی ،
بی پر و بال شوی ؟
نکند جام دهد ؟
کام دهد ، از لب خود وام دهد ؟
در برت ساز زند ، رقص کند،
کافر و بی عار شوی ؟
نکند مست شوی ،
فارغ از این هست شوی ؟
بعد آن کور شوی ؟!
کَر شوی ، شاعر و بیمار شوی ؟!
نکُند دل نکَنی ؟
دل بکَند ،
بهر تو دل دل نکند ؟
برود در برِ یار دگری ،
صبح که بیدار شوی ؟!
#بخوان_شعر_سخن_ناب
۱۲۱.۴k
۱۴ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.