کوچه پس کوچه این شهر نه که یار نداشت

کوچه پس کوچه این شهر نه که یار نداشت
داشـت اما دل من جـــرات اظهـار نداشت

شانه ام با سـر زلف تو نزد وعــده به هم
شب گیسوی تو بود و سحر انگار نداشت

این همه یوسف از این شهر به کنعان نرسید
مـگر این مصر پر از وسوسه بازار نداشت

مفتی شرع به میخانه قضاوت میکرد
حاکــم شهر ز دیدار گــدا عار نداشت

همه جا سایه لیلیست که افتاده به شهر
مرحبا بانی این شهر که دیوار نداشت

آخر این شهر به پایان خودش نزدیک است
غزل آخر من فرصت بسیار نداشت
💐 💐
دیدگاه ها (۱)

یه روزی همه ی زخمهای زندگی خوب میشه....اما بعضی حرفا هیچوقت ...

ﻃﻮﺭﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﻩ ﺑﻌﺪ ﻣﺮﮔﻡ ﻧﮕﻦ:" ﻻﺷﮯ ﺑﻮﺩ"ﺑﮕﻦ: " ﮐﺎﺷﮑﮯ ﺑﻮﺩ ...

دل آدم ها چه ساده گرم می‌شود:به یک دلخوشی کوچکبه یک احوال‌پر...

.کسی را اگر دوست داری...یک لحظه به نبودنش فکر کن... دلت اگر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط