خسته ام کوفته ام پژمرده ام و دلمرده ام
خسته ام . کوفته ام . پژمرده ام و دلمرده ام.
با این همه مرا خوشبخت تصور میکنند،با این که به سوی مهمترین ماموریت ها میروم،با این که باید شاد و خندان باشم ،ولی چقدر افسرده و محزونم.
حزن و اندوه قلبم را می فشرد. حتی نمیتوانم گریه کنم، آه بکشم ،فریاد بزنم .
نزدیک است خسته شوم.
خدایا به تو پناه میبرم. تو نجاتم ده . تنها و تنها تویی که در چنین شرایطی میتوانی کمکم کنی .
من به سوی تو می آیم.
من به کمک تو محتاجم.
و هیچ کس جز تو قادر نیست گره مرا بگشاید.
10 می 1965، امریکا
با این همه مرا خوشبخت تصور میکنند،با این که به سوی مهمترین ماموریت ها میروم،با این که باید شاد و خندان باشم ،ولی چقدر افسرده و محزونم.
حزن و اندوه قلبم را می فشرد. حتی نمیتوانم گریه کنم، آه بکشم ،فریاد بزنم .
نزدیک است خسته شوم.
خدایا به تو پناه میبرم. تو نجاتم ده . تنها و تنها تویی که در چنین شرایطی میتوانی کمکم کنی .
من به سوی تو می آیم.
من به کمک تو محتاجم.
و هیچ کس جز تو قادر نیست گره مرا بگشاید.
10 می 1965، امریکا
- ۹۲۶
- ۰۱ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط