بوسه ی صبحِ تونقشی به یادماندنی می زند بر کتیبه ی دلمو جوانه ی عشقت را درونِ باغِ دلم می رویاندمرا در آغوشت بکشو با بوسه های آبدارت پذیرایی کنبگذار چشمانم رو به خورشیدِ نگاهت گشوده شودو من لبریز شوم از عشق