بلد نبودم از گلدون هام مراقبت کنم.
بلد نبودم از گلدون هام مراقبت کنم.
هر گلدونی که بهم هدیه میدادن بعد یک مدت خشک میشد.
آخرین گلدون هدیه مامان بابا بود که هرجا بردم گفتن: این گل درست بشو نیست، "دیر کردی".
چند وقت بعد این موضوع شده بود یک چالش برای خودم که بتونم یک گلدون رو برای یک مدت، سبز نگه دارم.
یک روز با اسماعیل رفتم و کل پس اندازم رو گل و گلدون خریدم.
بالکن پر شد از گل های رنگارنگ.
منم که ذوق باغبونی گرفته بودتم،
شروع کردم با برنامه ریزی دقیق و به اندازه، از گل و گیاهام مواظبت کردم.
همه چیز خوب بود تا یک روز که دیدم گلدون هام سرحال نیستن.
هیچکدوم دیگه مثل روز اول گل نمیدادن. حتی یک کدوم از گلدون ها داشت خشک میشد و فقط یک شاخه ی سبز رنگ مونده بود ازش.
این بار چون دلم نمیخواست دیر کنم،
شروع کردم هرس کردن تمام شاخه های خشک شده اش.
جاشو تغییر دادم تا نور متفاوتی بهش بخوره.
بهش آب دادم. بعد چند وقت باورم نمیشد که همون شاخه ی سبز رنگ، رشد کرد و به چنیدن شاخه تبدیل شد و گل داد. روزی که غنچه هاش دوباره باز شدن، من درس بزرگی گرفتم.
هفته ی پیش قرار شد تو گلفروشی به سلیقه ی خودت بهت یک گلدون گل هدیه کنم اما اصرار داشتم گیاهی رو انتخاب کنی که گل داشته باشه. دلیل داشتم. گلدون ها رو وقتی میبری خونه شبیه روز اول که خریدی نمی مونن. گاهی دیگه گل نمیدن. گاهی خشک میشن. بعد از یک مدت میفهمی هر گل شرایط خودشو داره. نمیشه به سلیقه و برنامه ی خودت بهش رسیدگی کنی. هرکدوم یک جور نور میخوان، هرکدوم یک جور آب میخورن. درست مثل آدما که هرکدوم یک طورن.
یا انتخاب میکنی حفظشون کنی،
یا انتخاب میکنی خشک بشن.
اگر انتخابت حفظ کردن یک گل یا آدم بود، بهش همونطور که میخواد عشق بده. اگر انتخابت، شرایط خودت بود بدون تا آخر عمر باید گلدون عوض کنی. اگر هم عشق دادی و باز خشک شد و گل نداد، بدون تو باغبون بدی نبودی...
بعضی گل ها فصلی ان...
درست مثل بعضی از آدم ها،
و دوستی هاشون...
هر گلدونی که بهم هدیه میدادن بعد یک مدت خشک میشد.
آخرین گلدون هدیه مامان بابا بود که هرجا بردم گفتن: این گل درست بشو نیست، "دیر کردی".
چند وقت بعد این موضوع شده بود یک چالش برای خودم که بتونم یک گلدون رو برای یک مدت، سبز نگه دارم.
یک روز با اسماعیل رفتم و کل پس اندازم رو گل و گلدون خریدم.
بالکن پر شد از گل های رنگارنگ.
منم که ذوق باغبونی گرفته بودتم،
شروع کردم با برنامه ریزی دقیق و به اندازه، از گل و گیاهام مواظبت کردم.
همه چیز خوب بود تا یک روز که دیدم گلدون هام سرحال نیستن.
هیچکدوم دیگه مثل روز اول گل نمیدادن. حتی یک کدوم از گلدون ها داشت خشک میشد و فقط یک شاخه ی سبز رنگ مونده بود ازش.
این بار چون دلم نمیخواست دیر کنم،
شروع کردم هرس کردن تمام شاخه های خشک شده اش.
جاشو تغییر دادم تا نور متفاوتی بهش بخوره.
بهش آب دادم. بعد چند وقت باورم نمیشد که همون شاخه ی سبز رنگ، رشد کرد و به چنیدن شاخه تبدیل شد و گل داد. روزی که غنچه هاش دوباره باز شدن، من درس بزرگی گرفتم.
هفته ی پیش قرار شد تو گلفروشی به سلیقه ی خودت بهت یک گلدون گل هدیه کنم اما اصرار داشتم گیاهی رو انتخاب کنی که گل داشته باشه. دلیل داشتم. گلدون ها رو وقتی میبری خونه شبیه روز اول که خریدی نمی مونن. گاهی دیگه گل نمیدن. گاهی خشک میشن. بعد از یک مدت میفهمی هر گل شرایط خودشو داره. نمیشه به سلیقه و برنامه ی خودت بهش رسیدگی کنی. هرکدوم یک جور نور میخوان، هرکدوم یک جور آب میخورن. درست مثل آدما که هرکدوم یک طورن.
یا انتخاب میکنی حفظشون کنی،
یا انتخاب میکنی خشک بشن.
اگر انتخابت حفظ کردن یک گل یا آدم بود، بهش همونطور که میخواد عشق بده. اگر انتخابت، شرایط خودت بود بدون تا آخر عمر باید گلدون عوض کنی. اگر هم عشق دادی و باز خشک شد و گل نداد، بدون تو باغبون بدی نبودی...
بعضی گل ها فصلی ان...
درست مثل بعضی از آدم ها،
و دوستی هاشون...
۸.۳k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.