بارها میوه ی ممنوعه تعارف شد و من

بارها میوه ی ممنوعه تعارف شد و من

یادِ چشمانِ تو وُ سیبِ لبت افتادم


مطمٸن باش تو "حوا"یی و من "آدم"ِ تو


"من از آن روز که در بند توام آزادم"
دیدگاه ها (۱)

خدا انگار جــای نفــس "تـــو" را در مـــن دمیـــده اســت؛یک ...

....♡...♡....♡....

بفرمایید انبه .....

چیز کیک ژله خورده شیشه واسه تقدیر از مدیرمون به مناسبت هفته ...

🌱🍒بارها میوه ی ممنوعه تعارف شد و منیادِ چشمانِ تو وُ سیبِ لب...

چند روز بعدَ از اینکه احساسِ پوچی و پوکی میکردم چند خط کتاب ...

░⃟‌‌‎‎‌قطره قطره اشکهایم میچکد بر دفترمیاد بادا ... ان نگار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط