تند برمیخیزم

تند برمیخیزم
تا به دیوارِ همین لحظه
که در آن همه چیز
رنگِ لذت دارد ، آویزم،
آنچه می ماند
از این جهد به جای،
خنده ی لحظه ی پنهان شده
از چشمانم...!
دیدگاه ها (۱)

دل را به امدن و رفتن ها عادت ندهیددربی که بازیچه طفل گردیدخا...

1)غرف رمان بخدوده غرف تینویریت اغرفلی من حسنا غرفتینداجر مشت...

برنام حسین وکربلایش صلوات✨ ❣ برنام ابوالفضل و وفایش صلوات✨ ❣...

فاطمه والاتر از این جهان بود

یاد دارمان خاطره خوشدر حال گذر از کوچهتو به من خندیدیمن درآن...

فیک نویس:نام:سایه های خونیشخصیت های اصلی: الیویا ،اما،جکسون،...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط