شعر سیاهپوشان محرم

شکـرِ خـدا به غافله ی غم رسیده ام
عمرَم کـَفاف داد وُ به پرچم رسیده ام

شبنم شدم به چشمه یِ زمزم رسیده ام
مادر…به #گریه هایِ #محرم رسیده ام

مَن رویِ سینه یِ تو شدم نوکرِ #حسین
مادر…پدر…پـسر…به فـدایِ سرِ حسین

وقتِ مُرورِ مَرثیه یِ حاج ناظم است
مرغِ دلم به سویِ حریمِ تو عازم است

مادر…برایِ گریه دعـایِ تو لازم است
پایانِ روضه می شوم اِنگار تازه مَست

خیمه زدیم تا بزنیم از تو دَم…حسین
کوثر شدیم از غمِ تو دورِ هم…حسین

با ما زبان گرفـته تمـامِ حـرم…حسین
یا ذَالجـلالِ وَ الکـَرمِ وَ النـِعَم…حسین

شاهِ کـرم به حـالِ دلِ من نـگاه کُن
#ماه_محرم است مـرا رو به راه کُن

لطفِ تو می کِشد به حرم عاشقِ تو را
با یک نـگاه می شود این سینه #کربلا

اِی کاش دِق کـنم دهـمِ ماهِ #روضه ها
آنجا که ظالمی رویِ پیکر گذاشت…پا

به دست وُ پا زَدَن نرسم کاش سَرورم
پَرپَر زدن خوش است رویِ پایِ دلبرم

شعر از: حسین ایمانی
#سیاهپوشان
دیدگاه ها (۷)

جانم فدای رونق پرچم فروش‌ها

احوال مرا بپرس با یک بوسه

آنچه دستت داده‌ام نامش دل است افسار نه

غاری یک نفره‌ام در طبقه‌ی دوم آپارتمانی

ما عشق را پشت در این خانه دیدیم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط