فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی

...
فرخ، صباحِ آن که تو بر وی نظر کنی
فیروز، روزِ آن که تو بر وی گذر کنی

آزاد، بنده‌ای که بود در رکاب تو
خرم، ولایتی که تو آنجا سفر کنی

دیگر نبات را نخرد مشتری به هیچ
یک بار اگر تَبَسُّمِ همچون شکر کنی

ای آفتابِ روشن و ای سایهٔ همای
ما را نگاهی از تو تمام است اگر کنی

#سعدی
#گل #آفتابگردان
#فرخ #صباح #نظر #فیروز #گذر #آزاد #بنده #رکاب #خرم #ولایت #سفر #نبات #مشتری #تبسم #شکر #آفتاب #روشن #سایه #همای #نگاه #تمام #تابستان #مرداد
#flowers
#flower
دیدگاه ها (۰)

...عشقبازی نه من آخر به جهان آوردمیا گناهیست که اول من مسکین...

...هر گلی دیدم،یادت در ذهنم خطور کردناگهان و غیر ارادی!تو مگ...

...ای در این حادثه ها؛ نام تو آرامش منای حواست به من و حالِ ...

...زندگی در قلبی که دوستدار توست،مانند برکه ای آرام و زیباست...

🌱🍒بشنیده‌ام که عزم سفر می‌کنی مکنمِهر حریف و یار دگر می‌کنی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط