حرمتها که شکسته شد

حرمتها که شکسته شد
مسیح هم که باشی نمیتوانی دل شکسته را احیا کنی
انچه در دستت بود امانتی پنهان بود حراج شد
انچه نباید بگویی گفته شد
فاجعه را یک عذر خواهی درست نمیکند
حرف، حرف ویران کردن دل است
نه دیواری خراب کنی از نو بسازی
دلی که ویران کردی قصری بود که خود ساکن آن بودی"
راستی حالا که خود را بی خانه کردی
با آوارگیت چه میکنی
شاید به خرابه های جا مانده از دیگران پناه میبری.
دیدگاه ها (۲)

بیچاره همسر بعضی ها که خانومشون و با همه شریکند

اسما خانمماشاالله فراموش نشود

. چه سختِ هم پاییز باشد ؛هم ابر باشد ،هم باران باشد !هم خیاب...

گناه چشم تو … یا … نه ! گنـاه عکاس استکه این چنین به نگاهت د...

حرمتها که شکسته شددیگر نمیتوانی دل شکسته را احیا کنی آنچه در...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط