دمها پیراهنت را

دڪمہ‌هاے پیـراهنت را
یڪی یڪی باز می‌ڪُنم
با هر دڪمہ‌اے ڪہ باز می‌شـود
بنـد دلـم پاره می‌شـود
تنڪَ در آغـوشم می‌ڪَیرم
نفسـم تنڪَ می‌شـود
از نفـس‌هایت...
نفـس نفـس می‌زنـم
تـو نفـس‌هایـم را بشمار
مـن دڪمہ‌هاے باز شـدهٔ پیـراهنت را...
دیدگاه ها (۲)

« من »آرام دوستت خواهم داشتطوری که خودت هم از این« عشق »بویی...

به سویم بیا...قلبم را بگیر چنان بفشار که فراموشم شود...دوران...

در آغـــوشـم بگیــر ڪہ بہ امنیــت آن محتـاجمبہ شانــہ هایــت...

چشمانت را می بوسمکه گریسته اند برای عشقلبانت راکه سکوت کرده ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط