تک پارتیـ غمگین
تک پارتیـ غمگین
ویو جیمین
با خشحالی از شرکت زدم بیرون ..هوفففف قراره بعد از مدت ها ا.ت رو ببینم..ب سمت خونه رفتم و اروم درو باز کردم ا.ت پشت ب من نشسته بود روی مبل اروم ب جلو رفتم و خاستم از پشت بغلش کنم ک توجهم ب برگه توی دستش جلب شد...با دقت خوندمش..ک لبخندم محو شد...و کم کم متوجه هق هق های ا.ت شدم
-ا.ت
با سرعت برگه رو مچاله کرد و برگشت سمتو صورتشو پاک کرد
+ج..ج..جیمین
-ا.ت...این یعنی چی!..
ویو ا.ت
بغضم نمیزاشت حرف بزنم...اون برگه..برگه ی سرطانم بود...عاره امروز فهمیدم یک ماهه سرطان دارم..ازمایش دادمو فهمیدم ..ک الان..هوف جیمینم فهمید...عاره من س روز دیگه بیشتر زنده نیسم...الانم جیمین فهمید!
نمیدونم چطور بهش توضیح بدم
+ج..جیمین..هق...این..این...
-ت سرطان داریو من الان فهمیدم؟؟*داد
+*گریه اروم
ویو جیمین
فهمیدم سرش داد زدم اشتباه کردم بغلش کردمو نوازشش کردم
+جیمین..هق...س...س روز دیگ هق میمیرم هققق
-نه نه اینطور نیس ا.ت..ت زنده میمونی*بغض
+ولی جواب ازمایشه
-مرگ رو کسی مشخص نمیکنه!*بغض
+ولی اگ باشه..بیا..بیا توی این س روز کلی وقت بگذرونیم
-ا.ت
+لطفن
-باش*بغض
*دو روز بعد
امروز اخرین روزه ..میخام بدونم چ ساعتی میمیرم کاشکی واقعی نباشه...من خیلی جیمینو دوس دارم و نمیخام تنها بشه
باهم دیگه رفتیم روی پشت بوم و جیمین برامون لیموناد اورد...میخوردیم ک بغلم کردو گفتم
+موچی..اگ واقعی باشه چی...امروز اخرین روزه
-ا.ت..
+اخه امروز م..اخ
متوجه شدم قلبم درد گرفت..
-ا...ا.ت..چیشد..ا.ت
عاره...پس واقعیت داشت..قلبم دردی داشت ک تموم نشدنی بود...نفس نفس میزدم
+ج..جیمین..موچیم
جیمین ک سعی داشت شماره آمبولانس رو بگیره گریش تموم نمیشد...
+من ک مردم...خشوقت شو..باشه؟*بغض و نفس نفس
-ا.ت نمیری فهمیدی؟..نمیتونی ولم کنی
* ² مین بعد
ویو جیمین
آمبولانس رسید ولی بی فایده بود ا.ت..دیگه از پیشم رفته بود و من تنها شدم ...امروز بعد مراسم پسرا میخاستن پیشم بمونن ک گفتم برن...کنار قبر ا.ت نشسته بودم..و باهاش حرف میزدم
-ا.ت..یادته گفتی هیچ وقت ولت نمیکنم؟
گفتی هرجا رفتم بیا دنبالم..منم بیام؟..دوس دارم بیام پیشت...این انصاف نیس..ت ولم کردی...*گریه و بغض
آروم دراز کشیدم و سرمو گذاشتم روی قبر...دستمو توی جیبم فرو بردم و تیغی ک اماده کرده بودمو در اوردم و کنار رگم گذاشتم
-ت بدون من جایی نمیری...حالا ک رفتی...منم...منم باهات میام!
تیغو روی رگم کشیدم و دیگه سیاهی مطلق...
نام: "جیمین"
علت مرگ: "خودکشی"
تاریخ مرگ: "۲۰۲۳/۶/۴"
.....
اینم درخاست یکی از توتفرنگیام 🩸
#فیک
ویو جیمین
با خشحالی از شرکت زدم بیرون ..هوفففف قراره بعد از مدت ها ا.ت رو ببینم..ب سمت خونه رفتم و اروم درو باز کردم ا.ت پشت ب من نشسته بود روی مبل اروم ب جلو رفتم و خاستم از پشت بغلش کنم ک توجهم ب برگه توی دستش جلب شد...با دقت خوندمش..ک لبخندم محو شد...و کم کم متوجه هق هق های ا.ت شدم
-ا.ت
با سرعت برگه رو مچاله کرد و برگشت سمتو صورتشو پاک کرد
+ج..ج..جیمین
-ا.ت...این یعنی چی!..
ویو ا.ت
بغضم نمیزاشت حرف بزنم...اون برگه..برگه ی سرطانم بود...عاره امروز فهمیدم یک ماهه سرطان دارم..ازمایش دادمو فهمیدم ..ک الان..هوف جیمینم فهمید...عاره من س روز دیگه بیشتر زنده نیسم...الانم جیمین فهمید!
نمیدونم چطور بهش توضیح بدم
+ج..جیمین..هق...این..این...
-ت سرطان داریو من الان فهمیدم؟؟*داد
+*گریه اروم
ویو جیمین
فهمیدم سرش داد زدم اشتباه کردم بغلش کردمو نوازشش کردم
+جیمین..هق...س...س روز دیگ هق میمیرم هققق
-نه نه اینطور نیس ا.ت..ت زنده میمونی*بغض
+ولی جواب ازمایشه
-مرگ رو کسی مشخص نمیکنه!*بغض
+ولی اگ باشه..بیا..بیا توی این س روز کلی وقت بگذرونیم
-ا.ت
+لطفن
-باش*بغض
*دو روز بعد
امروز اخرین روزه ..میخام بدونم چ ساعتی میمیرم کاشکی واقعی نباشه...من خیلی جیمینو دوس دارم و نمیخام تنها بشه
باهم دیگه رفتیم روی پشت بوم و جیمین برامون لیموناد اورد...میخوردیم ک بغلم کردو گفتم
+موچی..اگ واقعی باشه چی...امروز اخرین روزه
-ا.ت..
+اخه امروز م..اخ
متوجه شدم قلبم درد گرفت..
-ا...ا.ت..چیشد..ا.ت
عاره...پس واقعیت داشت..قلبم دردی داشت ک تموم نشدنی بود...نفس نفس میزدم
+ج..جیمین..موچیم
جیمین ک سعی داشت شماره آمبولانس رو بگیره گریش تموم نمیشد...
+من ک مردم...خشوقت شو..باشه؟*بغض و نفس نفس
-ا.ت نمیری فهمیدی؟..نمیتونی ولم کنی
* ² مین بعد
ویو جیمین
آمبولانس رسید ولی بی فایده بود ا.ت..دیگه از پیشم رفته بود و من تنها شدم ...امروز بعد مراسم پسرا میخاستن پیشم بمونن ک گفتم برن...کنار قبر ا.ت نشسته بودم..و باهاش حرف میزدم
-ا.ت..یادته گفتی هیچ وقت ولت نمیکنم؟
گفتی هرجا رفتم بیا دنبالم..منم بیام؟..دوس دارم بیام پیشت...این انصاف نیس..ت ولم کردی...*گریه و بغض
آروم دراز کشیدم و سرمو گذاشتم روی قبر...دستمو توی جیبم فرو بردم و تیغی ک اماده کرده بودمو در اوردم و کنار رگم گذاشتم
-ت بدون من جایی نمیری...حالا ک رفتی...منم...منم باهات میام!
تیغو روی رگم کشیدم و دیگه سیاهی مطلق...
نام: "جیمین"
علت مرگ: "خودکشی"
تاریخ مرگ: "۲۰۲۳/۶/۴"
.....
اینم درخاست یکی از توتفرنگیام 🩸
#فیک
۴.۹k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.