زل میزنم به سقف که زل میزند به من

زل می‌زنم به سقف که زل می‌زند به من
بغضیم هر دو، منتظرِ منفجرشدن
در پشت در مواظبِ راهِ فرارهام
مثل طناب بسته به دار و ندارهام
از ترس ِ شب، به پنجره ناخن کشیدنم
سرمای مرگ تیر کشیده‌ست در تنم
#فاطمه_اختصاری
دیدگاه ها (۱)

‌ او میدان را خالی کرد و رفتبرای چه میجنگم...؟ شده ام مثل جا...

"رفتنت"همان حادثه ای بود که هیچ گاه خبر نکرد! #علی_قاضی_نظام

|بیا وداع کنیم،اگر بنا باشد کسی از ما بماند، همان بِهْ که تو...

عزیزی میگفت جای گیاهِ بامبو را که عوض کنی دیگر رشد نمیکند؛پژ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط