چند پارتی
#چند_پارتی
Part 12
با دیدنش متوجه بالا رفتن ضربان قلبم شدم مثل همیشه جذاب بود...سریع خودمو جمع کردم وگفتم
ا/ت:تو دیگه اینجا چیکار داری
کوک:منم مثل همه دعوت شدن
ا/ت:ولی شما یه جورایی رقیب کاری به حساب میاین
کوک:درسته! اما به هر حال دعوت شدم
ا/ت:نامزدت دعوت نشده؟چرا نمیبینمش
کوک:معلومه که نه! این مهمونیه کاریه
ا/ت:درسته....اما تا جایی که میدونم توکاری که داری و میکنی و اهمیتی به این چیزا نمیدی
کوک:شاید چیزی که تو میگی برای وقتیه که پای تو وسط باشه
ا/ت:بدم میاد حرفای بی سر و ته میزنی
کوک:بی سر و ته نیستن تو متوجهش نمیشی
ا/ت:پس من احمقم
خواست نزدیکم شه که چند قدمی به عقب برداشتن
ا/ت:حواست هست کجاییم؟
کوک:کی اهمیت میده؟
ا/ت:نمیخوام نزدیکم شی جئون
کوک:خواستن یا نخواستن تو برام مهم نیست
ا/ت:آدم به پررویی تو تا الان ندیده بودم! تو الان نباید اصلا نزدیک من باشی چه برسه با من حرف بزنی
کوک:اون قضیه مگه حل نشد...
ا/ت:چرا باید حل شه
کوک:من شنیده بودم گل همه چیو حل میکنه
ا/ت:اره البته وقتی طرف مقابلت یه زن احمق باشه
کوک:فردا یکی خوشگلتر شو میفرستم
ا/ت:نامزدت ناراحت نمیشه؟
کوک:میشه بریم یه جای دیگه صحبت بکنیم؟
ا/ت:معلومه که نه
با اومدن مستر لی به صحبتمون پایان دادیم
لی:میس ا/ت مثل همیشه زیبا بنظر میرسید
ا/ت:خیلی ممنون
لی:یکم سرم شلوغ بود نتونستم به شما سر بزنم
ا/ت:اشکال نداره راحت باشید
کاملا معلوم بود که جوگکوک و نادیده
گرفته و از عمد اومده و با من صحبت میکنه
لی:حتما سر فرصت به صرف حداقل یه لیوان شراب همو ببینیم
ا/ت:حتمااا
لی:با اجازتون
بعد از اینکه جونگکوک از رفتنش مطمئن شد روبه من گفت
کوک:چرا بهش نگفتی قبلا به صرف ودکا تو کلاب با جئون بودم
ا/ت:من اون شبو فراموش کردم بهتره توعم فراموش بکنی و راجبش دیگه حرفی زده نشه
کوک:شوخیت گرفته؟چرا باید فراموش کنیم
ا/ت:عوضی تو نامزد داری!
کوک:اهمیت نمیدم
ا/ت:من میدم
کوک:ولی....
کامنتو یه نگا بنداز😉
Part 12
با دیدنش متوجه بالا رفتن ضربان قلبم شدم مثل همیشه جذاب بود...سریع خودمو جمع کردم وگفتم
ا/ت:تو دیگه اینجا چیکار داری
کوک:منم مثل همه دعوت شدن
ا/ت:ولی شما یه جورایی رقیب کاری به حساب میاین
کوک:درسته! اما به هر حال دعوت شدم
ا/ت:نامزدت دعوت نشده؟چرا نمیبینمش
کوک:معلومه که نه! این مهمونیه کاریه
ا/ت:درسته....اما تا جایی که میدونم توکاری که داری و میکنی و اهمیتی به این چیزا نمیدی
کوک:شاید چیزی که تو میگی برای وقتیه که پای تو وسط باشه
ا/ت:بدم میاد حرفای بی سر و ته میزنی
کوک:بی سر و ته نیستن تو متوجهش نمیشی
ا/ت:پس من احمقم
خواست نزدیکم شه که چند قدمی به عقب برداشتن
ا/ت:حواست هست کجاییم؟
کوک:کی اهمیت میده؟
ا/ت:نمیخوام نزدیکم شی جئون
کوک:خواستن یا نخواستن تو برام مهم نیست
ا/ت:آدم به پررویی تو تا الان ندیده بودم! تو الان نباید اصلا نزدیک من باشی چه برسه با من حرف بزنی
کوک:اون قضیه مگه حل نشد...
ا/ت:چرا باید حل شه
کوک:من شنیده بودم گل همه چیو حل میکنه
ا/ت:اره البته وقتی طرف مقابلت یه زن احمق باشه
کوک:فردا یکی خوشگلتر شو میفرستم
ا/ت:نامزدت ناراحت نمیشه؟
کوک:میشه بریم یه جای دیگه صحبت بکنیم؟
ا/ت:معلومه که نه
با اومدن مستر لی به صحبتمون پایان دادیم
لی:میس ا/ت مثل همیشه زیبا بنظر میرسید
ا/ت:خیلی ممنون
لی:یکم سرم شلوغ بود نتونستم به شما سر بزنم
ا/ت:اشکال نداره راحت باشید
کاملا معلوم بود که جوگکوک و نادیده
گرفته و از عمد اومده و با من صحبت میکنه
لی:حتما سر فرصت به صرف حداقل یه لیوان شراب همو ببینیم
ا/ت:حتمااا
لی:با اجازتون
بعد از اینکه جونگکوک از رفتنش مطمئن شد روبه من گفت
کوک:چرا بهش نگفتی قبلا به صرف ودکا تو کلاب با جئون بودم
ا/ت:من اون شبو فراموش کردم بهتره توعم فراموش بکنی و راجبش دیگه حرفی زده نشه
کوک:شوخیت گرفته؟چرا باید فراموش کنیم
ا/ت:عوضی تو نامزد داری!
کوک:اهمیت نمیدم
ا/ت:من میدم
کوک:ولی....
کامنتو یه نگا بنداز😉
۱۸.۰k
۰۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.