ب
ִֶָ ✦ ˖ܢܚ݅ـــبߺ ܟܿــߊࡎ ִֶָ ✦ ˖
𝙿𝚊𝚛𝚝²
ᨒᨓᨒᨓᨒᨓ
_نشسته بودم رو مبل که جونگکوک اومد و نشست کنارم .
_بیب میخوام شراب بیارم یه زره بنوشیم
اوو..اوکی
_شراب و آوردم و ریختم داخل جام و شروع کردم به خوردن ؛ چند مین گذشته بود به جونگکوک نگاهی انداختم که متوجه شدم از سر گردنش عرق سرد میریزه
*عا.....حح دیگه نمی.تونم خودمو کنترل کنم .
یونا رو بrاید بغل.ش کردم و به sمت اتاق رفتم
" اوو از قبل فکر همه جاشو کرده😲🫦
کوک : میبینم که به هدفت رسیدی
_اومم..اره 😈"
بیا تو کامنتا ادامش👾..
↩خواهشا کامنت نزارید⭐️
★
★
★
𝙿𝚊𝚛𝚝²
ᨒᨓᨒᨓᨒᨓ
_نشسته بودم رو مبل که جونگکوک اومد و نشست کنارم .
_بیب میخوام شراب بیارم یه زره بنوشیم
اوو..اوکی
_شراب و آوردم و ریختم داخل جام و شروع کردم به خوردن ؛ چند مین گذشته بود به جونگکوک نگاهی انداختم که متوجه شدم از سر گردنش عرق سرد میریزه
*عا.....حح دیگه نمی.تونم خودمو کنترل کنم .
یونا رو بrاید بغل.ش کردم و به sمت اتاق رفتم
" اوو از قبل فکر همه جاشو کرده😲🫦
کوک : میبینم که به هدفت رسیدی
_اومم..اره 😈"
بیا تو کامنتا ادامش👾..
↩خواهشا کامنت نزارید⭐️
★
★
★
- ۵.۹k
- ۰۱ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط