پارت ۱۳۲ Blood moon
پارت ۱۳۲ Blood moon
سریع به خودم اومدم و دوییدم بالا
یه پلیور خاکستری تنم کردم و موهامم با کش دم اسبی بستم و رفتم پایین
همشون در حال بگو بخند بودن که اروم سلام کردم
با سلام من ساکت شدن
دختره که الان میفهمیدم اسمش کیانایه با خوشحالی اومد طرفمو گفت
کیانا:سلام عزیزم من کیانام خواهر جونگکوک
(میدونم کوکی خواهر نداره ولی شما فرض کنید تو این فیک داره)
بعدم رو کرد به طرف جونگکوک و گفت
کیانا:وای این عروسکو از کجا گیر اوردی
ابروهام پرید بالا،با حالت سرد زل زدم تو چشاش و گفتم
ا/ت:خوشبختم
از لحنم جا خورد ولی بروی خودش نیاورد و با لبخند گفت
کیانا:بیا عزیزم بیا بقیه رو بهت معرفی کنم
رفتم جلوی اون خانوم دومی خودشو معرفی کرد
لادن:سلام عزیزم من لادنم...زن داداش جونگکوک
بهش نگاه کردم
پوست سفیدو لبای کوچیک و چشای درشت مشکی
اونم به سردی جواب دادم
رفتم جلوی اون دوتا اقا یکیشون شبیه جونگکوک بود حدس زدم داداشش باشه
کاوه: من کاوه ام داداش بزرگه جونگکوک
بهش لبخند زدم تنها کسی که ازش خوشم اومد کاوه بود
سریع به خودم اومدم و دوییدم بالا
یه پلیور خاکستری تنم کردم و موهامم با کش دم اسبی بستم و رفتم پایین
همشون در حال بگو بخند بودن که اروم سلام کردم
با سلام من ساکت شدن
دختره که الان میفهمیدم اسمش کیانایه با خوشحالی اومد طرفمو گفت
کیانا:سلام عزیزم من کیانام خواهر جونگکوک
(میدونم کوکی خواهر نداره ولی شما فرض کنید تو این فیک داره)
بعدم رو کرد به طرف جونگکوک و گفت
کیانا:وای این عروسکو از کجا گیر اوردی
ابروهام پرید بالا،با حالت سرد زل زدم تو چشاش و گفتم
ا/ت:خوشبختم
از لحنم جا خورد ولی بروی خودش نیاورد و با لبخند گفت
کیانا:بیا عزیزم بیا بقیه رو بهت معرفی کنم
رفتم جلوی اون خانوم دومی خودشو معرفی کرد
لادن:سلام عزیزم من لادنم...زن داداش جونگکوک
بهش نگاه کردم
پوست سفیدو لبای کوچیک و چشای درشت مشکی
اونم به سردی جواب دادم
رفتم جلوی اون دوتا اقا یکیشون شبیه جونگکوک بود حدس زدم داداشش باشه
کاوه: من کاوه ام داداش بزرگه جونگکوک
بهش لبخند زدم تنها کسی که ازش خوشم اومد کاوه بود
۹.۶k
۱۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.