اول.
اول.
حافظه ی دست هایم، لب هایم و تمام تنم از تو پر شده اما قلبم نه. انگار هر چه بیشتر به اقیانوسِ دوست داشتنت اضافه میشد عمق قلبم هم بیشتر میشد. آنقدر در علاقه ی تو غرق شده بودم که هیچ قلابی مرا بیرون نمیکشید، که انگار وزنِ دوست داشتنت در قلبم آنقدر سنگین بود، که جنازه ی این عاشق حتی بالای آب هم نمی آمد.آنقدر دوستت میداشتم که خواستن کمترین خواسته ی من بود، که نیاز من حل شدن در تو بود، چنان که تشخیص ما جدا از هم کاری باشد غیر ممکن. نیاز من تمام شدن در تو، آخرین نفس در آغوش تو کشیدن بود. درد من که نه از تو دور شدن، که نه گرفتن هوای تازه، نه حتی با تو به عاقبت نرسیدن نیست، دردِ من چگونه دوست داشتنت آنطور که لایقش باشی، آنطور که همین لحظه بدانی آنقدر دوستت میدارم که حتی اگر همه ی احساس های جهان_سردی، گرمی، ترس، تنفر، ناراحتی، درد، بی رحمی_ تبدیل به دوست داشتن شوند هم نمیتوانند حتی ذره ای از این اقیانوس باشند. من از سال های گذشته که منتظر چون تویی بودم، امسال و سال های پیش رو از انتهای این اقیانوس، جایی که بعید میدانم بشری آن را دیده و یا لمس کرده باشد از تو سخن میگفتم، میگویم و خواهم گفت، زیرا که هیچکسی به مانند تو که هیچ، حتی نزدیک به تو نبود، نیست و نخواهد بود.
حافظه ی دست هایم، لب هایم و تمام تنم از تو پر شده اما قلبم نه. انگار هر چه بیشتر به اقیانوسِ دوست داشتنت اضافه میشد عمق قلبم هم بیشتر میشد. آنقدر در علاقه ی تو غرق شده بودم که هیچ قلابی مرا بیرون نمیکشید، که انگار وزنِ دوست داشتنت در قلبم آنقدر سنگین بود، که جنازه ی این عاشق حتی بالای آب هم نمی آمد.آنقدر دوستت میداشتم که خواستن کمترین خواسته ی من بود، که نیاز من حل شدن در تو بود، چنان که تشخیص ما جدا از هم کاری باشد غیر ممکن. نیاز من تمام شدن در تو، آخرین نفس در آغوش تو کشیدن بود. درد من که نه از تو دور شدن، که نه گرفتن هوای تازه، نه حتی با تو به عاقبت نرسیدن نیست، دردِ من چگونه دوست داشتنت آنطور که لایقش باشی، آنطور که همین لحظه بدانی آنقدر دوستت میدارم که حتی اگر همه ی احساس های جهان_سردی، گرمی، ترس، تنفر، ناراحتی، درد، بی رحمی_ تبدیل به دوست داشتن شوند هم نمیتوانند حتی ذره ای از این اقیانوس باشند. من از سال های گذشته که منتظر چون تویی بودم، امسال و سال های پیش رو از انتهای این اقیانوس، جایی که بعید میدانم بشری آن را دیده و یا لمس کرده باشد از تو سخن میگفتم، میگویم و خواهم گفت، زیرا که هیچکسی به مانند تو که هیچ، حتی نزدیک به تو نبود، نیست و نخواهد بود.
۱.۶k
۰۸ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.