چقدر نبودنت حال جهان را پریشان کرده است

چقدر نبودنت حال جهان را پریشان کرده است...

تو را برای حاجاتم نمی خواهم ...
برای آنچه از دین و دنیا کم دارم ...
نه! تو را برای تو می‌خواهم
تویی که می‌دانی چقدر نبودنت،
حال جهان را پریشان کرده است
تو را برای تو می‌خواهم که
می‌دانی چقدر نبودنت «آسمان» را از زمین دریغ کرده است...
و ما بین دریغ‌ها و دروغ‌ها، رو به احتضاریم...
حالا که نفس‌بریده‌تر از همیشه زنده‌ایم،
من تمام تو را برای تمام قلبم می‌خواهم
همان قلبی که اگر صادقانه
تو را می‌خواست، آمده بودی...
نه که می‌آمدی «آورده بودیمت»
کاش به جای همه‌ی شعرها و شعارهای قشنگ به جای همه‌ی آن‌چه می‌خواهیم و نشان از تو ندارد ...
تو را با همه‌ی قلبمان آرزو می‌کردیم
«ایّها الامام المامول» امام آرزو شده...
کاش برای یک شب، همین امشب، آرزوی ما می‌شدی...


از کتاب خون انار گردن پاییز است
مژده لواسانی
دیدگاه ها (۲)

پس اگر روزگاران مرا به تأخیر انداخت و تقدیر الهی مرا از یاری...

اگر در شب قدر، به امام گره بخوری، هر چه پیش آید خوش آید.«کل ...

آری اگر می خواستم راهش را می دانستم که چگونه به عسل ناب، مغز...

دلتنگ رخ فاطمه اش بود علی(ع) ...وقت سحر از غصه نجاتش دادند ....

انگار تو هر روز ستودنی تر می شویو من هرروز عاشق تر،انگار تما...

تیر برقی «چوبیم» در انتهای روستابی فروغم کرده سنگ بچه های رو...

تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال#قیصر_امین_پور کوله باریست پر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط