امروز سوار تاکسی شدم
امروز سوار تاکسی شدم،
کنارم یکی بود که دستش مرغ و روغن اینا بود
خلاصه بدجوری جارو تنگ کرده بود...
گفتم سبد کالاست...؟
گفت:آره،گفتم پس ربش کو؟
گفت مگه ربم میدن..!؟
گفتم آره مگه نگرفتی؟
بد بخت پیاده شد رفت دنبال رب...!
.
.
.
.
.
خدایا منو ببخش ،
خودت دیدی جا خیلی کم بود:-|
کنارم یکی بود که دستش مرغ و روغن اینا بود
خلاصه بدجوری جارو تنگ کرده بود...
گفتم سبد کالاست...؟
گفت:آره،گفتم پس ربش کو؟
گفت مگه ربم میدن..!؟
گفتم آره مگه نگرفتی؟
بد بخت پیاده شد رفت دنبال رب...!
.
.
.
.
.
خدایا منو ببخش ،
خودت دیدی جا خیلی کم بود:-|
- ۸۵۱
- ۲۷ بهمن ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط