ما بدجور گیر افتاده ایم !
ما بدجور گیر افتاده ایم !
در عصرِ بی انصافی و نامردی ...
در خفقانی مشروع ...
به هر دری می زنیم و حالمان خوب نمی شود ...
ما سرهایِ فرو کرده در گریبانیم !
تن به سکوتی داده ایم ؛
که در گلویمان گیر کرده !
از ما ؛
نه غروری مانده ، برایِ شکستن ،
نه اشکی ، برایِ ریختن ،
نه حالی ، برایِ خوب شدن ... !
ما ، در بی حسیِ مطلقیم
در عصرِ بی انصافی و نامردی ...
در خفقانی مشروع ...
به هر دری می زنیم و حالمان خوب نمی شود ...
ما سرهایِ فرو کرده در گریبانیم !
تن به سکوتی داده ایم ؛
که در گلویمان گیر کرده !
از ما ؛
نه غروری مانده ، برایِ شکستن ،
نه اشکی ، برایِ ریختن ،
نه حالی ، برایِ خوب شدن ... !
ما ، در بی حسیِ مطلقیم
۲۳.۳k
۱۷ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.