خاطرهی طلبهی جهادگر از کتابخوانی باباها
👳 ♂خاطرهی طلبهی جهادگر از کتابخوانی باباها: 🙂
با اصرار من، پدرها ترغیب شدند تا در کنار فرزندانشان بنشینند و کتاب بخوانند.
به سختی میخواندند، گفتند: «سوادمان کم شده.»
اما وقت رفتن، دوباره از من کتاب گرفتند، به شوخی و جدی گفتم: «بشینید پیش خانمهاتون براشون قصه بخونید.» 😅
در همه سفرهای روستایی، ارتباط دوستانه با والدین فعالیتی همیشگی است.✌ ️
با اصرار من، پدرها ترغیب شدند تا در کنار فرزندانشان بنشینند و کتاب بخوانند.
به سختی میخواندند، گفتند: «سوادمان کم شده.»
اما وقت رفتن، دوباره از من کتاب گرفتند، به شوخی و جدی گفتم: «بشینید پیش خانمهاتون براشون قصه بخونید.» 😅
در همه سفرهای روستایی، ارتباط دوستانه با والدین فعالیتی همیشگی است.✌ ️
- ۱.۵k
- ۲۷ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط