✍✍برای عمار ، به یاد ابوقریب
✍✍برای عمار ، به یاد ابوقریب
تشنگی...
غربت ...
ایمان ...
🔴چهلمین سالگرد حماسه تنگه ابوغریب
تیرماه ۱۳۶۷ بود که در عملیات مقابله رزمندگان ایرانی با عراق در تنگه ابوقریب بچه های گردان عمار مقابل لشکر زرهی عراقی ایستادندوعده ای از این بچه ها لب تشنه به فیض شهادت نائل آمدند .. به یاد شهید مسعود ملا، شهید مهدی محبی،شهید اصغر کلانتری ، شهید فراهانی ، شهید سلیم حقی، شهید محمد مهدی صدیقی و ..
ما آدم ها قصه های تکراری را دوست نداریم فقط دلمان می خواهد آخر قصه ای خوب تمام شود حتی اگر قهرمانش سختی زیادی را تحمل کند، اما به نظر قصه های خوب دنیا هر بار به شکلی تکرار می شوند مثل قصه ی تشنگی، قصه ی غریبی و قصه ی ایمان!
گویی خدا عمدی داشته که قصه هایی که با تشنگی و ایمان شروع می شوند را با شهادت تمام کند! بایدقصه های خوب را بارها بارها بازنویسی کنیم و مرور کنیم. مثل قصه مردان تنگه ابو قریب.
خوش به حال آنهایی که قصه هایشان اینقدر خوب تمام می شود. کمتر چیزی آن طور که به نظر می رسد پیش می رود
فکرش را بکن! امروز آماده می شوی که در عافیت بعد از مدت ها برگردی کنار خانواده ات، فردا تشنه لب در تنهایی و غربت در ابوقریب پر می کشی به دیدار معشوقت. البته همیشه همه اتفاقها به این خوبی پیش نمی رود گاهی اگر قلبت را به خدا نسپرده باشی وسط راه ترس چنان پایت را می بندد که فردا باید یک عمر پشیمان و خجل باشی.
حتما در گرما و با زبان تشنه جنگیدن کار سختی است، حتما زخم خوردن و مجروحیت دردناک است، حتما حسِ حمایت نشدن درجنگ دل آدم را می شکند، حتما دیدن لبهای خشکیده یارانت که آخرین توانشان را از دست داده اند دیوانه ات می کند، حتما جاماندن همرزمانت در میان صدها تانک عراقی دردناک است، حتما بیرون آمدن بدن های دست بسته بچه های عمار از زیر خاک تا آخر عمر جانسوز است؛
اما آخر این قصه همیشه خوش است!
نثار ارواح مطهر شهدای مظلوم ولب تشنه عملیات تنگه ابوغریب صلوات
تشنگی...
غربت ...
ایمان ...
🔴چهلمین سالگرد حماسه تنگه ابوغریب
تیرماه ۱۳۶۷ بود که در عملیات مقابله رزمندگان ایرانی با عراق در تنگه ابوقریب بچه های گردان عمار مقابل لشکر زرهی عراقی ایستادندوعده ای از این بچه ها لب تشنه به فیض شهادت نائل آمدند .. به یاد شهید مسعود ملا، شهید مهدی محبی،شهید اصغر کلانتری ، شهید فراهانی ، شهید سلیم حقی، شهید محمد مهدی صدیقی و ..
ما آدم ها قصه های تکراری را دوست نداریم فقط دلمان می خواهد آخر قصه ای خوب تمام شود حتی اگر قهرمانش سختی زیادی را تحمل کند، اما به نظر قصه های خوب دنیا هر بار به شکلی تکرار می شوند مثل قصه ی تشنگی، قصه ی غریبی و قصه ی ایمان!
گویی خدا عمدی داشته که قصه هایی که با تشنگی و ایمان شروع می شوند را با شهادت تمام کند! بایدقصه های خوب را بارها بارها بازنویسی کنیم و مرور کنیم. مثل قصه مردان تنگه ابو قریب.
خوش به حال آنهایی که قصه هایشان اینقدر خوب تمام می شود. کمتر چیزی آن طور که به نظر می رسد پیش می رود
فکرش را بکن! امروز آماده می شوی که در عافیت بعد از مدت ها برگردی کنار خانواده ات، فردا تشنه لب در تنهایی و غربت در ابوقریب پر می کشی به دیدار معشوقت. البته همیشه همه اتفاقها به این خوبی پیش نمی رود گاهی اگر قلبت را به خدا نسپرده باشی وسط راه ترس چنان پایت را می بندد که فردا باید یک عمر پشیمان و خجل باشی.
حتما در گرما و با زبان تشنه جنگیدن کار سختی است، حتما زخم خوردن و مجروحیت دردناک است، حتما حسِ حمایت نشدن درجنگ دل آدم را می شکند، حتما دیدن لبهای خشکیده یارانت که آخرین توانشان را از دست داده اند دیوانه ات می کند، حتما جاماندن همرزمانت در میان صدها تانک عراقی دردناک است، حتما بیرون آمدن بدن های دست بسته بچه های عمار از زیر خاک تا آخر عمر جانسوز است؛
اما آخر این قصه همیشه خوش است!
نثار ارواح مطهر شهدای مظلوم ولب تشنه عملیات تنگه ابوغریب صلوات
۲۴.۴k
۲۲ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.