توهمدریا

#توهم_دریا...
دنیای آرامی که سهمم بود
در باور تاریک شب گم شد
پنهان شدم در بندری خاموش
دیدم که دریا پر تلاطم شد

ترسیده بودم از هجوم موج
هر جای این بندر پر از غم بود
خاموشی فانوسِ دریایی
با نعره ی طوفان مسلم بود

ساحل پر از امواج وحشت بود
وقتی که قایق ها سفر کردند
با هر تکانی زوزه های باد
از بیخ گوش من گذر کردند

با باله هایی خسته از رفتن
تنهایی ام را در خودم خوردم
هر لحظه با آشوب ماهی ها
خود را میان موج می بردم

دشمن شدم با ماهیانی کور
در خواب مشکوک خدایی مست
تمرین مردن کرده بودم در
رویای تلخی که به شب پیوست

با طعنه های مرغ ماهی خوار
دست خیانت های شب رو شد
در لاک تنهایی فرو رفتم
هر جا که دریا پر هیاهو شد

در بازی آشوب ماهی ها
دریا دچار یک توهم بود
فانوس دریایی لبش را بست
هر جا که بندر در خودش گم بود

در حمله های مبهم یک درد
پیچیده بودم زیر موجی گنگ
دریا به دریا آرزو بودم
در مرگ تلخ ماهیان تنگ...
#فاطمه_کشوری
دیدگاه ها (۷۵)

#تو_عاشق_نبودی...تو عاشق نبودی که درد دل عاشقا رو بفهمیتو با...

#دست_سرنوشت...چَشیای ناز ِمَسْتُشْ ، وَ یَه غَمْزَه خارُم اُ...

#قطار_خالی...یه قطاری خالے میره بنــدریه لِنجـے روی دِریا را...

#مو_سی_تو...مو+سی+تو+همینجا+حنا+بار+گذاشتُمگذاشتُم+گذشتُم+از...

مرا آرزو نکن p5

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط