خسته ام
خسته ام!
حتما تا به حال
هزار مرتبه این کلمه را
در کتاب شاعران دیگر این شعر دیده ای؛
من از آنها خسته ترم!
باورکن.
صدایی از حوالی پلکهای پدرم گفت:
«-مردها گریه نمی کنند!»
حالا بزرگ شده ام،
می دانم که پدرم نیز
بارها در غم تقویمها گریه کرده است.
حالا می دانم که
هیچ غمی؛
غم آخر نخواهد بود...
حتما تا به حال
هزار مرتبه این کلمه را
در کتاب شاعران دیگر این شعر دیده ای؛
من از آنها خسته ترم!
باورکن.
صدایی از حوالی پلکهای پدرم گفت:
«-مردها گریه نمی کنند!»
حالا بزرگ شده ام،
می دانم که پدرم نیز
بارها در غم تقویمها گریه کرده است.
حالا می دانم که
هیچ غمی؛
غم آخر نخواهد بود...
- ۱.۲k
- ۰۴ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط