باد با رقصیدن از پیراهنت رد می شود

باد با رقصیدن از پیراهنت رد می شود
آب ؛ سرمست است وقتی از تنت رد می شود

من که دورم از تو اما خوش به حال هر نسیم
وقتی از گل های سرخ دامنت رد می شود

خوش به حال لرزش دستی که با لرزیدن از -
مرزهای دکمه ی پیراهنت رد می شود !

خوش به حال گردش سیاره  وقتی نیمه شب -
از مدار چشم های روشنت رد می شود !

خوش به حال هرم آن بازوی عریانی که گاه
مثل پیچک های باغ از گردنت رد می شود !

من که گفتم « چشم » ! اما خوش به حال هر که از
« لطفا از این بیشتر نه ! » گفتنت رد می شود !

#اصغرعظیمی_مهر "
دیدگاه ها (۱)

چون اناری که رسیده ست پراز اشکم وخوندارم آرام در اندوه خودم ...

و خدایی که در این نزدیکی ست

یاغفار!پاک کن را بردارچشم بپوشان بر کوچکی امبه بزرگی ات ببخش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط