یه سری حرفام هست نه گفته میشه و نه شنیده میشهنه میشه ن
یه سری حرفام هست نه گفته میشه و نه شنیده میشه...نه میشه نوشتشون و نه میشه خوندشون... همینا میشن بغض و ته نشین میشن توی گلوی آدم و بالاخره یه شب راه نفسشو میبندن و صبح که شد همه توی گوش هم پچ پچ میکنن: "فلانی که چیزیش نبود،چی شد مُرد راستی؟! "