گفتی به لبم لب نزنی چون رمضانست!
گفتی به لبم لب نزنی چون رمضانست!
هنگام فرو خوردن امیال نهانست
گفتم به فدای قد رعنای تو ای یار،
بیمارم و این روزه برای دگرانست!
گفتی که ببین ما همه مهمان خداییم
او شاهد بی شرمی و این کفر عیانست
گفتم که خدا از دل انسان خبرش هست
خود خالق این قلب پریش و نگرانست
گفتی که مسلمانم و در فکر بهشتش،
این کوشش بیهوده تو تا چه زمان است؟
گفتم که به ره مانده لبهای تو هستم
انفاق کن ای حور که هنگام اذان است
هنگام فرو خوردن امیال نهانست
گفتم به فدای قد رعنای تو ای یار،
بیمارم و این روزه برای دگرانست!
گفتی که ببین ما همه مهمان خداییم
او شاهد بی شرمی و این کفر عیانست
گفتم که خدا از دل انسان خبرش هست
خود خالق این قلب پریش و نگرانست
گفتی که مسلمانم و در فکر بهشتش،
این کوشش بیهوده تو تا چه زمان است؟
گفتم که به ره مانده لبهای تو هستم
انفاق کن ای حور که هنگام اذان است
۵۰۱
۰۲ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.