خودم را گم کرده ام،
خودم را گم کردهام،
میان تمام غمهای ناآشنای کودکی،
در پس اندوه جانفرسای مشکلات،
لابهلای اشکهای تنهایی...
اینکه آدمی هستم با احساسی متفاوت! دیگر مانند "منِ" سابقم، به بازی کودکان نمیخندم، با رنجها اشک نمیریزم و دست به عشق کسی نمیدهم.
اینک سخت شدهام! دلم از سنگ ، چشمانم پرگشته از آتش ، گوشهایم پوشیده از بیخیالی...
میخواهم خودم را پیدا کنم.
از میان همان غمهای غریب ، از پس اندوههایی که بر قلب من وارد شدند و از لابهلای اشکهایی که در تنهایی عظیمم ریختم...
میخواهم خویشتن را بیابم زیرا، این روزها سخت به "خود" محتاجم ...
دل نخواهم ، جان نخواهم
آن من کو؟ آن من...
میان تمام غمهای ناآشنای کودکی،
در پس اندوه جانفرسای مشکلات،
لابهلای اشکهای تنهایی...
اینکه آدمی هستم با احساسی متفاوت! دیگر مانند "منِ" سابقم، به بازی کودکان نمیخندم، با رنجها اشک نمیریزم و دست به عشق کسی نمیدهم.
اینک سخت شدهام! دلم از سنگ ، چشمانم پرگشته از آتش ، گوشهایم پوشیده از بیخیالی...
میخواهم خودم را پیدا کنم.
از میان همان غمهای غریب ، از پس اندوههایی که بر قلب من وارد شدند و از لابهلای اشکهایی که در تنهایی عظیمم ریختم...
میخواهم خویشتن را بیابم زیرا، این روزها سخت به "خود" محتاجم ...
دل نخواهم ، جان نخواهم
آن من کو؟ آن من...
۷۶.۶k
۲۲ اسفند ۱۴۰۱