تک پارتی شوگا (درخواستی)
تک پارتی شوگا (درخواستی)
وقتی خواهرشی و وقتی اون سر کاره برای سرگرمی بدنتو با چاقو خط میندازی و اون میبینه
علامت ا/ت=+
علامت شوگا=×
ویو ا/ت : امروز از خواب نازنینم بیدار شدم طبق معمول شوگا سر کار بود صبحانه خوردم و توی تلویزیون فیلم دیدم.
(فلش بک مامان و بابای ا/ت و شوگا مردن و اونا باهم زندگی میکنن و خواهر و برادرن. پایان. فلش بک)
دیدم ساعت ۴ یه دوش گرفتم و یکم تلفنی با دوستم حرف زدم ساعت دیگه ۹ بود حوصلم حسابی سر رفته بود که یه فکری به سرم زد. رفتم اتاق شوگا از کلکسیون چاقو هاش تیز ترینشو برداشتم و رفتم اتاق خودم بدنمو باهاش خط انداختم ولی یکم زیاده روی کردم چون واقعا داشت خون زیادی از اون قسمت ها میومد که چشمم سنگین شد و خوابم برد (یونگی دیشب دیر اومد وقتی که ا/ت خواب بود و ا/ت هم نفهمید یونگی کی اومد)
ویو یونگی:از خواب بلند شدم دیدم ساعت ۱۱ بود رفتم توی اتاق ا/ت هنوز خواب بود رفتم یه چیزی خوردم و یکم اتاقمو مرتب کردم که متوجه یه چیزی شدم تیز ترین چاقوم نبود با خودم گفتم شاید توی شرکت جاش گذاشتم پس به مرتب کرد اتاقم ادامه دادم
ویو ا/ت :از خواب بلند شدم دیدم ساعت ۲ وای چقدر خوابیدم رفتم توی آشپزخونه و یه چیزی خوردم که یادم اومد با همون تاب و شلوارکی که دیشب خوابیدم اومدم بیرون و زخم های بدنم پیدا بود سریع میخواستم برم اتاقم که با شوگا مواجه شدم
×چه عجب پرنسس از خوابشون بیدار شدن
+یااااا خب خوابم میومد
×اونا چین روی بدنت😡
+چیز مهمی نیست
×یعنی چه مهم نیس همین الان توضیح بده
+هیچی حوصلم سر رفته بود اینکارو انجام دادم
×مگه نمیگم وقتی نیستم کاری نکن چرا به حرفم گوش نمیدی(عربده)
+خب چیکار میکردم تو اصلا برای من وقت نمیزاری همش توی شرکتی
×پس چاقوی منم تو برداشتی اره
+اره من برداشتم که چی
×واقعا ببخشید که خیلی برات وقت نمیزام این هفته همش مشغلول کار بودم از فردا برای باهم بودنمون تایم میزارم خوبه؟
+عالی
ادمین:ا/ت به شوگا قول داد که دیگه بلایی سر خودش نیاره و باهم به توافق رسیدن
تمام امیدوارم لذت برده باشید😘🦋(نیو ارمی های گل اینا همش فیکه و واقعی نیس)ببخشید اگه بد بود اولین بارم بود فیک می نوشتم🎀
وقتی خواهرشی و وقتی اون سر کاره برای سرگرمی بدنتو با چاقو خط میندازی و اون میبینه
علامت ا/ت=+
علامت شوگا=×
ویو ا/ت : امروز از خواب نازنینم بیدار شدم طبق معمول شوگا سر کار بود صبحانه خوردم و توی تلویزیون فیلم دیدم.
(فلش بک مامان و بابای ا/ت و شوگا مردن و اونا باهم زندگی میکنن و خواهر و برادرن. پایان. فلش بک)
دیدم ساعت ۴ یه دوش گرفتم و یکم تلفنی با دوستم حرف زدم ساعت دیگه ۹ بود حوصلم حسابی سر رفته بود که یه فکری به سرم زد. رفتم اتاق شوگا از کلکسیون چاقو هاش تیز ترینشو برداشتم و رفتم اتاق خودم بدنمو باهاش خط انداختم ولی یکم زیاده روی کردم چون واقعا داشت خون زیادی از اون قسمت ها میومد که چشمم سنگین شد و خوابم برد (یونگی دیشب دیر اومد وقتی که ا/ت خواب بود و ا/ت هم نفهمید یونگی کی اومد)
ویو یونگی:از خواب بلند شدم دیدم ساعت ۱۱ بود رفتم توی اتاق ا/ت هنوز خواب بود رفتم یه چیزی خوردم و یکم اتاقمو مرتب کردم که متوجه یه چیزی شدم تیز ترین چاقوم نبود با خودم گفتم شاید توی شرکت جاش گذاشتم پس به مرتب کرد اتاقم ادامه دادم
ویو ا/ت :از خواب بلند شدم دیدم ساعت ۲ وای چقدر خوابیدم رفتم توی آشپزخونه و یه چیزی خوردم که یادم اومد با همون تاب و شلوارکی که دیشب خوابیدم اومدم بیرون و زخم های بدنم پیدا بود سریع میخواستم برم اتاقم که با شوگا مواجه شدم
×چه عجب پرنسس از خوابشون بیدار شدن
+یااااا خب خوابم میومد
×اونا چین روی بدنت😡
+چیز مهمی نیست
×یعنی چه مهم نیس همین الان توضیح بده
+هیچی حوصلم سر رفته بود اینکارو انجام دادم
×مگه نمیگم وقتی نیستم کاری نکن چرا به حرفم گوش نمیدی(عربده)
+خب چیکار میکردم تو اصلا برای من وقت نمیزاری همش توی شرکتی
×پس چاقوی منم تو برداشتی اره
+اره من برداشتم که چی
×واقعا ببخشید که خیلی برات وقت نمیزام این هفته همش مشغلول کار بودم از فردا برای باهم بودنمون تایم میزارم خوبه؟
+عالی
ادمین:ا/ت به شوگا قول داد که دیگه بلایی سر خودش نیاره و باهم به توافق رسیدن
تمام امیدوارم لذت برده باشید😘🦋(نیو ارمی های گل اینا همش فیکه و واقعی نیس)ببخشید اگه بد بود اولین بارم بود فیک می نوشتم🎀
۲.۱k
۱۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.