کپشن

#کپشن
هنوز‌هم‌بعد‌ازگذشت‌مدتی‌زخم‌قدیمیش‌دردلم‌مانده‌بود‌و‌کم‌‌کم‌داشت‌باز‌میشد؛
دردش‌چون‌بریدنِ‌سر‌سهراب‌توسط‌پدرش‌جانم‌را‌میربایید ..
دردش‌کهنہ‌بود؛
مثل‌ِپیچیدن‌ِتکہ‌ماهیچہ‌ای‌بنام‌ِ"دل"میان‌ِسیم‌های‌مفتولی؛
حرف‌هایش‌از‌هرطرف‌بہ‌گوشم‌میرسید‌ودردلم‌غمی‌زنده‌...
حرف‌هایش‌کنج‌ِاین‌مغز‌ِفاسدشده‌نشسته‌بودند‌وبہ‌‌تمام‌ِبدنم‌حکم‌رانی‌میکردند
این‌آزار‌دهنده‌ترین‌افکارم‌بودویاشایدهم‌شوم‌ترین ..
صدایش‌برای‌لحظہ‌ای‌گوشم‌را‌نوازش‌‌داد: "تو ...."
رنگِ‌چهره‌ام‌پرید‌و‌رخسارم‌کبود
ازحرص،درد،رنج...
غم‌ِ‌حرف‌هایش‌مانند‌ِامید‌ِناامید‌شده‌ی‌کودک‌ِده‌سالہ‌ای‌بود‌کہ‌پس‌ازچهار‌سال‌شیمی‌درمانی‌بازهم‌نتیجہ‌ای‌نگرفتہ‌بود ..
صدایی‌درون‌ِبدنم‌من‌را‌وادار‌بہ‌ورود‌دراین‌تن‌ِنحیف‌و‌بی‌جان‌میکرد؛
حال‌و‌اوضاع‌ِریہ‌هایم‌تعریف‌کردنی‌نبود،‌سیاه‌شده‌بودند ..
مانند‌ِآسمان‌ِشب‌یاسیاهی‌ِ‌چشمانش؟!
گوش‌شنیده‌بودوریہ‌تاوانش‌راپس‌میداد؛
کمی‌آن‌طرف‌تر‌قلبم‌ازگوشہ‌ای‌ترکیده‌بودو‌رگ‌هایش‌بیرون‌زده‌بود!
ولی‌همچنان‌با‌نفرت‌و‌درد‌پمپاژ‌میکرد‌این‌سرخی‌ِبی‌معنا‌را‌در‌سبزآبی‌ها‌ِبدنم؛
تحمل‌دیدن‌ِوضع‌ِقلبم‌را‌نداشتم؛
بالبخندی‌پررنگ‌ازتن‌ِبی‌جانم‌بیرون‌آوردمش
داخل‌ِبطری‌‌ِشیشہ‌ای‌‌گذاشتم‌و‌روانہ‌ی‌دریا‌یش‌کردم ..
#مسترپارک^^
دیدگاه ها (۴۶)

#کپشن نشستہ‌بود ،زدم روی شونش گفتم تنهایی بدنگذره ؟!نباش تنه...

مودبای..@real_pyr @kdrama_land @privateme @kingOfmemoriea

برای‌کیوت‌ترین‌و‌مهربون‌ترین‌پریہ‌دنیا-.-💕@iluvu

روزت‌مبارک‌بهترین‌آپای‌دنیا•-•@kdrama_land اونجاش‌بدبود‌سانس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط