شاید قدیمی ها شب که می شد سر یک ساعت مقرری چراغ ...

🌹
شاید قدیمی ها شب که می شد ، سرِ یک ساعتِ مقرری ، چراغِ گردسوز یا شمع را خاموش می کردند و در سکوتِ مطلق و آرامشی سنتی و اصیل ، چشمانشان را می بستند و خیلی راحت ، خوابشان می برد !
قدیمی ها ، دغدغه و نگرانی هایشان کمتر بود ،
قدیمی ها ، دلشان خوش تر و زندگی هایشان بهتر بود !
زمانِ ما فرق دارد !
ما در عصری پر از دلهره سِیر می کنیم ،
عصرِ بحران ،
عصرِ بی ثباتی !
اینجا نه از آن حال و هوایِ اصیل ، خبری هست ،
نه از آن جمعِ صمیمی و حمایتِ خالصانه !
ما در بی پناه ترین حالتِ ممکنیم ...
با تمامِ سختی ، روی پاهایِ لرزانِ خودمان ایستاده ایم ،
هیچ کس هوایِ ما را ندارد !
دلمان خوش نیست و هرکار که می کنیم ، آخرش یک پایِ آرامشمان می لنگد !
به هر دری که می زنیم ، شب هایِ بی ستاره مان به خیر نمی شود !
کاش ، در روزگارِ دیگری بودیم !
کاش دورانمان کمی ، فقط کمی عقب تر بود !

#نرگس_صرافیان_طوفان

─┅─═इई 🌺 🌼 🌺 ईइ═─┅─
دیدگاه ها (۴)

خدایا...فدای مهربانی هایت...درست است غرق در این دنیای پوچ شد...

دلم یک خانه ی قدیمی میخواهد با شیشه های مثلثی رنگی، که موقع ...

به یاد داشته باش، بهترین رابطه، رابطه‌ای است که عشقتان به یک...

در کودکی بهعزت الله انتظامی گفتمبم امضا بده بم گفت بچه بشین ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط