گنه کرد در بلخ آهنگری
⤵ ⤵ ⤵ گنه کرد در بلخ آهنگری
🔹 همین ایستگاه مترو امام خمینی تهران، دقیقا یک هفته قبل از اینکه قتلگاه طلبهای شود که نمیدانم چطور رگ دیوانگی قاتل از میان این همه آدم فقط به روی این آدم عمامهبهسر گیر کرد، با یکی از دوستان طلبه دیگر در راه باجه بلیطفروشی مترو بودیم و مقصدمان هم نواب صفوی، پیرزنی که صدای بلند و خوبی هم داشت همین که دو طلبه جوان عمامه به سر را دید درمیان جمعیت صدایش بلند کرد که «خوب کاری کردید که رفتید توی این لباس»
🔹 اجازه نداد لبخندی به گوشه لب مان حواله این مادر کنیم و ادامه داد «شما هم بروید بچاپید و بخورید و بدزدید». راهمان را سریعتر به سمت باجه کج کردیم
🔹 او حتما حق خودش میدانسته که فحشمان دهد و ما هم حتما وظیفه داریم که فحش بخوریم تا دل مردم بیچاره آرام شود. آنکه پیامبرش بود نه خجلزده، که دندان شکسته و خاکسترآلود به خانه برمیگشت؛ ما که جای خود داریم.
🔹 ما اصلا وظیفه داریم از دو کس فحش و قمه بخوریم: یکی آن دزد گردنکلفتی که بر این نظام برآمده از خون شهید چنبره زده و گاهی همین طلبهها راهش را سد میکنند و دستش را رو؛ یکی هم همین پیرزن بیچاره که آن گردنکلفت دزد مالش را برده و سنگ صبورتری از روحانیت پیدا نمیکند.
🔹 آن گردنکلفت دزدِ اختلاسگر با رسانههایش خوب بلد است که چطور مردم را مجاب کند که دزد همین جوان عمامه به سر است؛ دزد همین است که با شما مردم، یا میدان خراسان زندگی میکند یا مترو سوار میشود نه آن که شمال شهر ویلا دارد و پارکینگش از ماشینهای میلیونی و میلیاردی جای خالی ندارد و بچههایشان هم برای موفقیت مقیم خارجهاند.
🔹 او که مترو سوار نمیشود، ماشین وزارتخانه دارد. او که خون نداده، خون در شیشه میکند. اصلا گیریم که مصلحتش ایجاب کرد گاهی میان مردم بیاید و جای پیرمردی روی صندلی مترو جاخوش کند، او خوب بلد است که به وقتش ریش بگذارد و موقعش سه تیغه و کراوات. دقیقا او معتقد است که خامنهایها باید خون دل بخورند و حججیها باید خون بدهند تا او بهتر خون مردم را بخورد و طلبه هم فحش مردم را.
🔹 البته ما ثابت کردهایم که برای مردم همیشه حاضر بودهایم؛ فحش و قمه که هیچ، گلوله هم بخوریم. شاهدش آمار شهدای جنگ و مدافع حرم روحانی است؛ ولی نتوانستهایم برای مردم ثابت کنیم که دزد کیست. ما مثل دزدهای گردنکلفت دروغ و فحش بلد نیستیم، فقط بلدیم فحش و قمه بخوریم؛ همین...
🔹 همین ایستگاه مترو امام خمینی تهران، دقیقا یک هفته قبل از اینکه قتلگاه طلبهای شود که نمیدانم چطور رگ دیوانگی قاتل از میان این همه آدم فقط به روی این آدم عمامهبهسر گیر کرد، با یکی از دوستان طلبه دیگر در راه باجه بلیطفروشی مترو بودیم و مقصدمان هم نواب صفوی، پیرزنی که صدای بلند و خوبی هم داشت همین که دو طلبه جوان عمامه به سر را دید درمیان جمعیت صدایش بلند کرد که «خوب کاری کردید که رفتید توی این لباس»
🔹 اجازه نداد لبخندی به گوشه لب مان حواله این مادر کنیم و ادامه داد «شما هم بروید بچاپید و بخورید و بدزدید». راهمان را سریعتر به سمت باجه کج کردیم
🔹 او حتما حق خودش میدانسته که فحشمان دهد و ما هم حتما وظیفه داریم که فحش بخوریم تا دل مردم بیچاره آرام شود. آنکه پیامبرش بود نه خجلزده، که دندان شکسته و خاکسترآلود به خانه برمیگشت؛ ما که جای خود داریم.
🔹 ما اصلا وظیفه داریم از دو کس فحش و قمه بخوریم: یکی آن دزد گردنکلفتی که بر این نظام برآمده از خون شهید چنبره زده و گاهی همین طلبهها راهش را سد میکنند و دستش را رو؛ یکی هم همین پیرزن بیچاره که آن گردنکلفت دزد مالش را برده و سنگ صبورتری از روحانیت پیدا نمیکند.
🔹 آن گردنکلفت دزدِ اختلاسگر با رسانههایش خوب بلد است که چطور مردم را مجاب کند که دزد همین جوان عمامه به سر است؛ دزد همین است که با شما مردم، یا میدان خراسان زندگی میکند یا مترو سوار میشود نه آن که شمال شهر ویلا دارد و پارکینگش از ماشینهای میلیونی و میلیاردی جای خالی ندارد و بچههایشان هم برای موفقیت مقیم خارجهاند.
🔹 او که مترو سوار نمیشود، ماشین وزارتخانه دارد. او که خون نداده، خون در شیشه میکند. اصلا گیریم که مصلحتش ایجاب کرد گاهی میان مردم بیاید و جای پیرمردی روی صندلی مترو جاخوش کند، او خوب بلد است که به وقتش ریش بگذارد و موقعش سه تیغه و کراوات. دقیقا او معتقد است که خامنهایها باید خون دل بخورند و حججیها باید خون بدهند تا او بهتر خون مردم را بخورد و طلبه هم فحش مردم را.
🔹 البته ما ثابت کردهایم که برای مردم همیشه حاضر بودهایم؛ فحش و قمه که هیچ، گلوله هم بخوریم. شاهدش آمار شهدای جنگ و مدافع حرم روحانی است؛ ولی نتوانستهایم برای مردم ثابت کنیم که دزد کیست. ما مثل دزدهای گردنکلفت دروغ و فحش بلد نیستیم، فقط بلدیم فحش و قمه بخوریم؛ همین...
- ۳۲۵
- ۱۱ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط