One eyed killer/قاتل تک چشم
One eyed killer\قاتلتکچشم
Apart 2
یویی؛گگگگگ
شین؛شانس ندارم که😞💔
بعد چن مین
[یویی میشینه سر جاش]
[در زدن]
[تق تق]
ی دختر اومد و گفت؛استاد میشه غایب عاتونو بگین بنویسم؟
استاد؛مایکی و یاشا
دختره؛خیلی ممنون
[و رفت]
یویی؛راسی چرا یاشا نیومد؟میخواستیم تو زنگ کنسرت بزاریم با صداهای قشنگمون
شین؛خبری ازش ندارم
[پرش زمان ]
[زنگ خورد]
یویی؛بچه عاااا بیایننن اینجا،هیدوری میخواد ی خبری بدهههععه😆
ساتسو[ساتسوجین]؛خبب بنال دیکع مردم از فضولی
هیدوری؛رلللل زدممممم
ساتسو؛همین؟[زدن تو پس کل هیدوری]بشین بچه درستو بخون چ رل بازیه
یویی؛هعی منه سینگل به گور
و اما شین تو دلش؛اینا ی چی مصرف کردن ب هرحال تابلو نکن ک تعجب کردم تز رفتارشون
و اما شین در ظاهرش؛😐💔
یویی؛شین چیه ؟
شین؛هیچی فقط تشنمه ، میرم تا اب بخورم
ران ی گوشه نشسته بود و به یویی زل زده بود که یویی متوجه شد ،به بهونه یی از اونجا اوند بیرون و اروم اروم رفت پیش ران
یویی؛عمم سلام👈🏻👉🏻🥲
ران؛سلام
یویی؛من یویی هستم یویی سورا
ران؛منم ران هایتانیم
یویی؛خشبختم🤝
ران،همچنین
یویی؛عمم راستش خیلی دوس دارم رفیق شیم
ران؛باعث افتخارمه که با همچین خانمی زیبا و خوش اندامی رفیق بشم
[یویی قرمز شد]
یویی؛انقدم خوش اندام نیسم
ران؛ولی اینجوری که معلومه اندامی خوبی داری
از اون ور ریندو؛راس میگه خوش اندامی
یویی؛ممنون
ران؛اینم داداشم ریندوعه
یویی:خیلی خشبختم🤝
ریندو؛منم
یویی؛امروز وقت دارین؟
ران؛چطور؟کاری داشتی؟,
یویی:میگفتم بریم بیرون امروز کسی خونه نیس سالگرد ازدواج مامانم و بابامه چند خونه نیستن منم حوصلم سر میره
ران؛باشه ،چرا که نه،
یویی؛خوبه،کجا بریم؟
ران؛لوکیشن میفرستادم
[یویی گوشیشو دادن ران]
یویی؛شمارتو بزن سیو کنم برا لوکیشن
ران؛باشه
[بعد از تبادلات شماره]
یویی؛ساعت پنج با داداشت میبینمت
ران؛اوهوم
[زنگ خورد]
یویی؛من برم بشینم سر جام الا مسخرم میکنن
ران تو دلش؛غلط میکنن ،هرکی عشقم رو مسخره کنه میمیره💀
ران:باشه هر طور راحتی
[ همه اومدن و نشستن سر جاهاشون ]
ران؛پیس پیس یویی اگه بخپای بیا کنارم خالیه
یویی؛باشه
یویی رف کنار ران نشست
[پرش زمان به توی کلاس]
[ویو نویسنده]
همه داشتن به درس گوش میکردن و شین هم تنها نشسته بود ...
که یهو...
ادامه پارت بعدی
Apart 2
یویی؛گگگگگ
شین؛شانس ندارم که😞💔
بعد چن مین
[یویی میشینه سر جاش]
[در زدن]
[تق تق]
ی دختر اومد و گفت؛استاد میشه غایب عاتونو بگین بنویسم؟
استاد؛مایکی و یاشا
دختره؛خیلی ممنون
[و رفت]
یویی؛راسی چرا یاشا نیومد؟میخواستیم تو زنگ کنسرت بزاریم با صداهای قشنگمون
شین؛خبری ازش ندارم
[پرش زمان ]
[زنگ خورد]
یویی؛بچه عاااا بیایننن اینجا،هیدوری میخواد ی خبری بدهههععه😆
ساتسو[ساتسوجین]؛خبب بنال دیکع مردم از فضولی
هیدوری؛رلللل زدممممم
ساتسو؛همین؟[زدن تو پس کل هیدوری]بشین بچه درستو بخون چ رل بازیه
یویی؛هعی منه سینگل به گور
و اما شین تو دلش؛اینا ی چی مصرف کردن ب هرحال تابلو نکن ک تعجب کردم تز رفتارشون
و اما شین در ظاهرش؛😐💔
یویی؛شین چیه ؟
شین؛هیچی فقط تشنمه ، میرم تا اب بخورم
ران ی گوشه نشسته بود و به یویی زل زده بود که یویی متوجه شد ،به بهونه یی از اونجا اوند بیرون و اروم اروم رفت پیش ران
یویی؛عمم سلام👈🏻👉🏻🥲
ران؛سلام
یویی؛من یویی هستم یویی سورا
ران؛منم ران هایتانیم
یویی؛خشبختم🤝
ران،همچنین
یویی؛عمم راستش خیلی دوس دارم رفیق شیم
ران؛باعث افتخارمه که با همچین خانمی زیبا و خوش اندامی رفیق بشم
[یویی قرمز شد]
یویی؛انقدم خوش اندام نیسم
ران؛ولی اینجوری که معلومه اندامی خوبی داری
از اون ور ریندو؛راس میگه خوش اندامی
یویی؛ممنون
ران؛اینم داداشم ریندوعه
یویی:خیلی خشبختم🤝
ریندو؛منم
یویی؛امروز وقت دارین؟
ران؛چطور؟کاری داشتی؟,
یویی:میگفتم بریم بیرون امروز کسی خونه نیس سالگرد ازدواج مامانم و بابامه چند خونه نیستن منم حوصلم سر میره
ران؛باشه ،چرا که نه،
یویی؛خوبه،کجا بریم؟
ران؛لوکیشن میفرستادم
[یویی گوشیشو دادن ران]
یویی؛شمارتو بزن سیو کنم برا لوکیشن
ران؛باشه
[بعد از تبادلات شماره]
یویی؛ساعت پنج با داداشت میبینمت
ران؛اوهوم
[زنگ خورد]
یویی؛من برم بشینم سر جام الا مسخرم میکنن
ران تو دلش؛غلط میکنن ،هرکی عشقم رو مسخره کنه میمیره💀
ران:باشه هر طور راحتی
[ همه اومدن و نشستن سر جاهاشون ]
ران؛پیس پیس یویی اگه بخپای بیا کنارم خالیه
یویی؛باشه
یویی رف کنار ران نشست
[پرش زمان به توی کلاس]
[ویو نویسنده]
همه داشتن به درس گوش میکردن و شین هم تنها نشسته بود ...
که یهو...
ادامه پارت بعدی
۴۷۹
۲۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.