یه روز میام جلوی پسرمون و بهش میگم

یه روز میام جلــوی پسرمون و بهش میگم:
عشــق کوچــولوی من؟؟
اون دستایی که الان تو با دستای کوچولوت میگــیری اون اول تو دستای من بوده…
اون صورتی که الان تو بین دوتا دستات میگیری و روی ته ریششو بوس میکنی؛
اول جــای لبای من بوده…
اون سینه ای که سرتو روش میذاری و خودتو براش لوس میکــنی براش؛
جــاییکه من روش اروم میشم…
اونــی که تو بهش میگی: بــابــایی؛ کل زنــدگیه مـامـانیـته♥♥♥
این اقا عشــق منه هیچوقت رو حــرفش نه نــیار…
نبینـم بهش بی احــترامی کنیا…
من وتو امید بابایی هستــیم…
هیچوقت عصبانــیش نکنیا؛ اخه اگه اون نباشــه دیگه مامــان تو ایـن دنیا نیسـت♥♥♥
دیدگاه ها (۱۳)

منو عشقم: دستامون تو دست پسر نازمون… پسرم با لحن بچگونش میگه...

لوس نیســتم؛ اما دوســت دارمـ: از سروکول اونــــیکه دوسش دار...

ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﺎ ﻣَـن.. ﺟﺎﺩَﺵ ﺑﺎ ﻣَــن.. ﺟﻨﮕﻞ ﺧﯿﺲ ﻭبارون ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﺎﻣَـ...

صبحتون ب خیر(خوابم میاد)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط