.
.
بسم الله الرحمن الرحیم
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
منت خاک درت بر بصری نیست که نیست
ناظر روی تو صاحب نظرانند آری
سرگیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست
اشک من گر ز غمت سرخ برآمد چه عجب
خجل ازکرده خود پرده دری نیست که نیست
تا به دامن ننشیند زنسیمت گردی
سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست
تادم از شام ، سر زلف تو هرجا نزند
باصبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست
من ازین طالع شوریده به رنجم ورنی
بهره مند از سرکویت دگری نیست که نیست
از حیای لب شیرین تو ای چشمه نوش
غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست
آب چشمم که بر او منت خاک درتوست
زیر صد منت او خاک دری نیست که نیست
ازوجودم قدری نام و نشان هست که هست
ورنه از ضعف در اینجا اثری نیست که نیست
شیر دربادیه عشق تو روباه شود
آه از ین راه که دروی خطری نیست که نیست
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ورنه درمحبس زندان خبری نیست که نیست
غیراز ین نکته که حافظ زتو ناخشنودست
درسراپای وجودت هنری نیست که نیست
بسم الله الرحمن الرحیم
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
منت خاک درت بر بصری نیست که نیست
ناظر روی تو صاحب نظرانند آری
سرگیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست
اشک من گر ز غمت سرخ برآمد چه عجب
خجل ازکرده خود پرده دری نیست که نیست
تا به دامن ننشیند زنسیمت گردی
سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست
تادم از شام ، سر زلف تو هرجا نزند
باصبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست
من ازین طالع شوریده به رنجم ورنی
بهره مند از سرکویت دگری نیست که نیست
از حیای لب شیرین تو ای چشمه نوش
غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست
آب چشمم که بر او منت خاک درتوست
زیر صد منت او خاک دری نیست که نیست
ازوجودم قدری نام و نشان هست که هست
ورنه از ضعف در اینجا اثری نیست که نیست
شیر دربادیه عشق تو روباه شود
آه از ین راه که دروی خطری نیست که نیست
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ورنه درمحبس زندان خبری نیست که نیست
غیراز ین نکته که حافظ زتو ناخشنودست
درسراپای وجودت هنری نیست که نیست
۱.۳k
۱۴ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.