از زبان سانزو
از زبان سانزو
خسته و کوفته از در ساختمون اومدم داخل و رفتم طبقه ی بالا
مثل جنازه ها خودمو انداختم رو مبل و یه فیلم همین طوری گذاشتم رو تلویزیون
داشتم نگاه میکردم که یه ربع از فیلم گذشته بود که حضور کسی رو حس کردم
که سرمو برگردوندم که ......
از زبان راوی
سانزو روی مبل نشسته بود و مشغول فیلم دیدن بود
که حس کرد کسی کنارش نشسته
تا سرشو برگردوند
خسته و کوفته از در ساختمون اومدم داخل و رفتم طبقه ی بالا
مثل جنازه ها خودمو انداختم رو مبل و یه فیلم همین طوری گذاشتم رو تلویزیون
داشتم نگاه میکردم که یه ربع از فیلم گذشته بود که حضور کسی رو حس کردم
که سرمو برگردوندم که ......
از زبان راوی
سانزو روی مبل نشسته بود و مشغول فیلم دیدن بود
که حس کرد کسی کنارش نشسته
تا سرشو برگردوند
- ۲۲۳
- ۲۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط