گفت راستش در واقع برای تو نم نویسم دارم کارهای را یا

گفت: "راستش در واقع برای تو نمي نویسم. دارم کارهایي را یادداشت مي‌کنم که دلم مي‌خواهد با تو انجام دهم."
کاغذها همه‌جا پخش و پلا بود _ دور و برش ،‌ پایین پاهایش، حتي روی تخت.یکي از آن ها را همین‌طوری برداشتم:
"پیک‌نیک، چرت بعد از ظهر روی سینه ات رقص،عطر،تماشای ویترین مغازه‌ها،کباب درست کردن روی زغال،‌ سرک کشیدن به روزنامه‌ای داری ميخواني، وراجي،آواز خواندن برای تو، درخواست چیدن ناخن‌هایم، کسل شدن، بهانه گرفتن،قهرکردن، کشیدن ریش‌ات، بازی با موهایت، گوش دادن حرف‌هایت، گرفتن دست‌هایت‌، احساس امنیت کردن، پرسیدن این‌که هنوز دوستم داری یا نه،بچه."
تمام ورق ها را جمع‌ کردم و
لبه‌ی تخت نشستم تا ببینم ماجرا چیست
لبخند مي زدم،اما در واقع آن همه انرژی و آن همه شور، زبانم را بند آورده بود...


🕴🏿آنا گاوالدا
📚دوستش داشتم
دیدگاه ها (۱)

در نظرش حقیقي‌ترین شکلِ مهرباني همین بود،اصیل‌ترین حالتِ عشق...

مادربزرگم همیشه میگفت آن‌هایي که از دوست داشتن و دلتنگي چیزی...

اگه تماس گرفت، مهربون برخورد کن. مي‌دوني چطور؟ مثِ اینکه واق...

نمیدونم چرا دارم تلاشمو میکنم با آدم ها کمتر صحبت کنم، گفت و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط