مگر چند بار دیگر به دنیا میآیم

مگر چند بار دیگر به دنیا می‌آیم
که یکی را بدونِ تو
بدونِ لبخندت
برسانم به انتها، و بارهایِ دیگر
با دست‌هایی که خاک شده ‌اند
دوباره برویم به رویِ زمینی که رد می‌شوی
و باد که می ‌آید
برساند به پیراهنت
که این گرد و خاک
چقدر عاشق آغوشِ تو بوده است
یک بار منصفانه نیست
زندگی کم است
برای من که گمت کردم
در اولین نشانه که داشتم
و آن لحنِ صدایت بود
که در ازدحامِ خیابان
در لحظه محو شد
و رهگذران
رویِ لحنِ تو
آنقدر در آمد و شد بودند
که گم کردنت بدیهی بود
درست مثل این که بدیهی است
تو گم شده ای
من پیر می‌شوم
و مرگ که می‌رسد، فکر می‌کند
چقدر شبیه حرف‌هایِ ناتمامِ
باز مانده است دهانم...

#ناهید_عرجونی
دیدگاه ها (۱)

هوای دو نفرهنه ابر می خواهد، نه باران، نه یک بعد از ظهر پائی...

مـرد کـه باشی وقتی دسـت زنـی را عــاشقانه میگیری تـازه میفهـ...

دوست داشتنتسنجاق شده است بر جانُ جهانم این زیباترین حالتِ عا...

میگن تَنهایی عادَمو قوی میکُنه..ولی تو نروبِذار من ضعیف بمون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط