داستان شب...
#داستان_شب...
کمانگیر پیر و عاقلی در مرغزاری در حال آموزش تیر اندازی به دو جنگجوی جوان بود.
در آن مرغزار نشانه کوچکی که از درختی آویزان شده بود، به چشم می خورد.
جنگجوی اولی تیری از ترکش بیرون می کشد، آن را در کمانش می گذارد و نشانه می رود.
کماندار پیر از او می خواهد آن چه را که می بیند شرح دهد.
جنگجو می گوید: آسمان را می بینم، ابرها را، درختان را، شاخه های درختان را و هدف را.
کمانگیر پیر می گوید: کمانت را بگذار زمین، تو آماده نیستی.
جنگجوی دومی پا پیش می گذارد و آماده ی تیر اندازی می شود. کمانگیر می گوید: هر آن چه را که می بینی شرح بده.
جنگجو می گوید: فقط هدف را می بینم.
پیرمرد فرمان می دهد: پس تیرت را بینداز.
تیر صفیر کشان بر نشان می نشیند.
پیرمرد می گوید: عالی بود. موقعی که تنها هدف را می بینید، نشانه گیریتان درست خواهد بود و تیرتان بر طبق میل تان به پرواز در خواهد آمد.
نتیجه اخلاقی:
تمرکز افکار بر روی هدف به سادگی حاصل نمی شود، اما مهارتی است که کسب آن امکان پذیر است و ارزش آن در زندگی همچون تیر اندازی بسیار زیاد است.
#شبتون_بخیر...
کمانگیر پیر و عاقلی در مرغزاری در حال آموزش تیر اندازی به دو جنگجوی جوان بود.
در آن مرغزار نشانه کوچکی که از درختی آویزان شده بود، به چشم می خورد.
جنگجوی اولی تیری از ترکش بیرون می کشد، آن را در کمانش می گذارد و نشانه می رود.
کماندار پیر از او می خواهد آن چه را که می بیند شرح دهد.
جنگجو می گوید: آسمان را می بینم، ابرها را، درختان را، شاخه های درختان را و هدف را.
کمانگیر پیر می گوید: کمانت را بگذار زمین، تو آماده نیستی.
جنگجوی دومی پا پیش می گذارد و آماده ی تیر اندازی می شود. کمانگیر می گوید: هر آن چه را که می بینی شرح بده.
جنگجو می گوید: فقط هدف را می بینم.
پیرمرد فرمان می دهد: پس تیرت را بینداز.
تیر صفیر کشان بر نشان می نشیند.
پیرمرد می گوید: عالی بود. موقعی که تنها هدف را می بینید، نشانه گیریتان درست خواهد بود و تیرتان بر طبق میل تان به پرواز در خواهد آمد.
نتیجه اخلاقی:
تمرکز افکار بر روی هدف به سادگی حاصل نمی شود، اما مهارتی است که کسب آن امکان پذیر است و ارزش آن در زندگی همچون تیر اندازی بسیار زیاد است.
#شبتون_بخیر...
۱.۲k
۱۶ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.