حالکم خوب نیست.یهو دلم میگیره
حالکم خوب نیست.یهو دلم میگیره
آسمون چشمهام ابری میشه.ته چشمهام دریاچه میشه.ِغروب چشمهام قرمز میشه.
یهوخوابم میگیره.کلماتم جا بجا میشه.
حال عجیبیه.هوووف معلوم نیست چه
کوفتیه. انگاری مغزم یه بارسنگینی رو
تحمل میکنه.رعدوبرق تو رگهای مغزم
ایجاد میشه.گیج خواب میشم اما نمیدونم
اصلا چرا انقدمقاومت تو نخوابیدن دارم.
ساعتها مینشینم استخونهام درد میگیره
یهو یادم میاد خب دراز بکش .چرا دوست
داشتن بعضی ها تو وجودت انقد کشداروادامه داره جوری بهت میچسبه
که نمی خوای رهاش کنی.عجیب ترش اینه که هیچ خاطره ای باهاش نداری حتی درست ندیدیش صداش وتصویرش خندیدنش صدای نفسهاش صدای پاهاش
روفقط شنیدی اون هم از پیجش .خیلی
برام سواله این چه مدل دوست داشتنه.
نمیدونم فقط میدونم حالم یه جوریه
باز خوابم گرفت...
#تنها
چون نورِ آرزو به دلم تابید،
در آرزوی صبح ننالیدم.
این دستِ گرم ،
دستِ تو بود ای عشق!
دستِ تو بود و آتشِ جاویدت،
من مرغِ کورِ جنگلِ شب بودم،
بینا شدم به سرمهی خورشیدت ...
نادر نادرپور
آسمون چشمهام ابری میشه.ته چشمهام دریاچه میشه.ِغروب چشمهام قرمز میشه.
یهوخوابم میگیره.کلماتم جا بجا میشه.
حال عجیبیه.هوووف معلوم نیست چه
کوفتیه. انگاری مغزم یه بارسنگینی رو
تحمل میکنه.رعدوبرق تو رگهای مغزم
ایجاد میشه.گیج خواب میشم اما نمیدونم
اصلا چرا انقدمقاومت تو نخوابیدن دارم.
ساعتها مینشینم استخونهام درد میگیره
یهو یادم میاد خب دراز بکش .چرا دوست
داشتن بعضی ها تو وجودت انقد کشداروادامه داره جوری بهت میچسبه
که نمی خوای رهاش کنی.عجیب ترش اینه که هیچ خاطره ای باهاش نداری حتی درست ندیدیش صداش وتصویرش خندیدنش صدای نفسهاش صدای پاهاش
روفقط شنیدی اون هم از پیجش .خیلی
برام سواله این چه مدل دوست داشتنه.
نمیدونم فقط میدونم حالم یه جوریه
باز خوابم گرفت...
#تنها
چون نورِ آرزو به دلم تابید،
در آرزوی صبح ننالیدم.
این دستِ گرم ،
دستِ تو بود ای عشق!
دستِ تو بود و آتشِ جاویدت،
من مرغِ کورِ جنگلِ شب بودم،
بینا شدم به سرمهی خورشیدت ...
نادر نادرپور
۹۱۹
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.