part 1
part 1
آت :بعد از مدرسه حسابی سخته بودم و نیم ساعت خوابیدم وقتی بیدار شدم یه چیزی خوردم حوصلم سررفته بود .
که یک دفعه (یونا دوست آت )زنگ زد زینگ زینگ
جواب دادم
یونا: سلام آت میای برای شب بریم بار .
آت :باشه پس من میام دنبال تو با هم بریم .
یونا : باشه خداحافظ
آت : خداحافظ
فلش بک به شب:
آت:یه لباس سیاه کوتاه که خیلی باز بود پوشیدم(عکسشو میزارم ) و رفتم دنبال یونا
یونا :به به خوشگل شدی
آت: مرسی
و بعد رفتیم بار
وقتی رسیدیم پیاده شدیم و دو تا ویسکی گرفتم
تهیونگ :با بقیه آمده بودیم بار داشتم نوشیدنی میخوردم که چشمم به یه دختر موهای بلند دیدم خیلی خوشگل بود و داشت می رقصید که یه پسر نزدیکش شد و کمرشو گرفت خواستم برم پسر رو بزنم که دیدم خود دختره آنقدر زدش که خون بالا آورد .
ماتم برد که کوک گفت داره دیر میشه بیا بریم
(سلام امید وارم خوشتون بیاد 💜)
آت :بعد از مدرسه حسابی سخته بودم و نیم ساعت خوابیدم وقتی بیدار شدم یه چیزی خوردم حوصلم سررفته بود .
که یک دفعه (یونا دوست آت )زنگ زد زینگ زینگ
جواب دادم
یونا: سلام آت میای برای شب بریم بار .
آت :باشه پس من میام دنبال تو با هم بریم .
یونا : باشه خداحافظ
آت : خداحافظ
فلش بک به شب:
آت:یه لباس سیاه کوتاه که خیلی باز بود پوشیدم(عکسشو میزارم ) و رفتم دنبال یونا
یونا :به به خوشگل شدی
آت: مرسی
و بعد رفتیم بار
وقتی رسیدیم پیاده شدیم و دو تا ویسکی گرفتم
تهیونگ :با بقیه آمده بودیم بار داشتم نوشیدنی میخوردم که چشمم به یه دختر موهای بلند دیدم خیلی خوشگل بود و داشت می رقصید که یه پسر نزدیکش شد و کمرشو گرفت خواستم برم پسر رو بزنم که دیدم خود دختره آنقدر زدش که خون بالا آورد .
ماتم برد که کوک گفت داره دیر میشه بیا بریم
(سلام امید وارم خوشتون بیاد 💜)
۱.۲k
۱۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.