تـو نـمیـدونـی چیـزی از مَـن...
تـو نـمیـدونـی چیـزی از مَـن...
مَـن هَـمـیـشـه آدمـی بودم کـه اجازه دادم دیگران همـه ناراحـتـیشـونو سَـرم خالـی کنند...
سـکوتــ کردم...
اشکم رو در آوردن...
حـرفی نـزدم....
قلبـمو شکـوندن...
ساکت موندمو اشک ریختـم...
اگِـه چیـزی نمـیگم برای اینه که دیگه نمـیخوام همه چی بدتر شه... :)
#دلنوشته
مَـن هَـمـیـشـه آدمـی بودم کـه اجازه دادم دیگران همـه ناراحـتـیشـونو سَـرم خالـی کنند...
سـکوتــ کردم...
اشکم رو در آوردن...
حـرفی نـزدم....
قلبـمو شکـوندن...
ساکت موندمو اشک ریختـم...
اگِـه چیـزی نمـیگم برای اینه که دیگه نمـیخوام همه چی بدتر شه... :)
#دلنوشته
۸۰۹
۲۹ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.